آرشیو، 30 تیر 1394 - 19:31

این عقیق به خون نشسته یمن است

نشست ادبی - هنری «عقیق خون» در حمایت از مردم مظلوم  یمن در آخرین روزهای ماه مبارک رمضان و در آخرین ساعات روز سه شنبه ببیست و سوم تیرماه به همت حوزه هنری استان البرز در سالن «سیروس صابر» اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان البرز برگزار شد.

کرج - امید بانوان؛  به نقل از حوزه هنری البرز؛ در این مراسم، آیت الله حسینی همدانی نماینده ولی فقیه در استان البرز و امام جمعه شهرستان کرج، سردار استاد حسینی فرمانده سپاه ناحیه امام حسن مجتبی (ع)، علیرضا قزوه مدیر دفتر آفرینش‌های ادبی حوزه هنری، فاضل نظری معاون هنری حوزه هنری، عبدالحمید قره داغی رئیس حوزه هنری استان البرز و جمعی از شعرا و ادیبان نامی کشور حضور داشتند.

ابتدای مراسم مجری خوش قریحه البرز، «شفیع شعله‌کار» با بداهه‌ای دلنشین و زیبا در رثای مردم مظلوم یمن که چندیست عالم شیعه را حزین کرده است، دلها را آنچنان در هوای یمن هوایی کرد که شاید بی‌اغراق چند لحظه همراه با موسیقی غم‌انگیزی که با این بداهه زیبا همراه بود، دل در آسمان یمن و قلب از غم غربت یمن می‌تپید. گرچه هیچ گاه لطف قلم به لطف نغمه دلنشینی که با اعتقاد و عشقی قلبی شعری، دکلمه‌ای یا بداهه‌ای‌ می‌خواند، نمی‌رسد ولی برای این که از ابتدا خوانندگان با فضای برگزاری این مراسم بیشتر آشنا شوند، بداهه زیبای مدیر روابط عمومی حوزه هنری استان البرز، شفیع شعله‌کار، را به چشمان مشتاقی هدیه می‌دهیم که قادرند از میان این الفاظ به عمق غم یمن به خون نشسته پی ببرند و لحظه‌ای با آنها همدردی کنند:

نسیم یک بار دگر بوی خون به ارمغان آورده است.

با تمام آنچه زمین را آبروی یک زمین می‌خوانند در مقایسه‌ام.

امروز بار دگر بوی خون از زمین می‌تراود تا آسمان.

گویی تمام دانه‌های این دنیا دانه خون است.

 کدام بذر محبتی است در دل این خاک به عقیق گذاشته شده؟

سنگین لعل عجیب علویون خون تراوش می ‌کند تا آسمانها.

کدام سو منت این خاک را باید کشید؟

 و در کدام سو به آسمان فریاد برآورد؟

 و کدام کس است که بار دگر ندای یک مظلومیت را بگیرد، بفهمد

 و آن را چون پرچمی به اهتزار درآورد؟

 ما نسلی هستیم که آنچه در یمن چون دانه‌های تسبیح عشق بر زمین می‌ریزد، را درک می‌کنیم.

 ما نسلی هستیم...

ما نسلی هستیم که بوی واژه‌ها و بیتهای خونین، وجودمان را گرفته است.

 ما یمن را با تمام وجودمان می‌فهمیم.

 ما درد قنداقه‌ای خونین به آسمان رفته را می‌فهمیم.

ما درد آواره شدن  را می‌فهیمم...

و ما بیش از هر ملتی رفتن یک خانواده

و ماندن یک کودک در روستا را درک می‌کنیم.

 یمن میان آوار بلندگوهای جهان چونان زخمی سر از تن باز کرده است.

 بوی خون و مظلومیت کودکی به گوش می‌رسد...

کودکی با تمام توان فریاد می‌زند:

 آی شاعرهای عالم واژه‌هایتان را خرج من کنید.

من تنها پسر خانواده‌ای یمانی هستم که اکنون نه پدر در بر دارم  نه مادر ...

و آی شاعرهای عالم! تمام آنچه می‌گفتند برایم خانواده بود را، به ثانیه‌ای ازم ستاندند.

 در کدام بیت قرار است این مظلومیت فریاد شود؟

آری، چشم خواهد ریخت به مصیبت بلند روزها و شبهای داغ یمن.

 پس این بار و این لحظه و این واژه

به عشق نالیدن کودک کوچکی در یمن

یا بهتر به عشق مادری که فرزندان خویش را ز کف داده

و وامانده دربرابر این تقدیر عجیب.

اصلا به عشق تنهایی و سرخی عقیق سرخ یمن عرض می‌کنم: «بسم الله الرحمن الرحیم»

بعد از این مقدمه زیبا و تأثیرگذار، «علیرضا قزوه» مدیر دفتر آفرینش‌های ادبی حوزه هنری و شاعر پیشکسوت و نامی کشور به ایراد سخن و خوانش غزل پرداخت.

علیرضا قزوه در سخنان کوتاهی با اشاره به مظلومیت مردم یمن اظهار داشت: دفاع از مظلوم یکی از آموزه‌های مورد تأکید دین مبین اسلام است و امروز یمن نمونه بارز مظلومیت جهان اسلام است. وی با اشاره به مذاکرات هسته‌ای گفت: عزت این کشور مرهون تبعیت از فرمایشات بنیان‌گذار انقلاب اسلامی و  مقام معظم رهبری است که استکبارستیزی را همیشه مورد تأکید قرار داده‌اند.

مدیر دفتر آفرینش‌های ادبی حوزه هنری خاطرنشان کرد: زمانی که عراق به حمایت از 44 کشور دنیا به ایران حمله کرد، مقاومت مردم ایران نه تنها سبب پیروزی و سربلندی ایران در برابر کشور متجاوز شد که فرهنگ مقاومتی را خلق کرد که پشتوانه محکم و قدرتمندی در فرهنگ ما بوجود آورد که ماحصل آن همین کتابهای ارزشمند در حوزه ادبیات دفاع مقدس است که در تیراز بسیار بالا به زبانهای مختلف دنیا ترجمه و منتشر می‌شود.

علیرضا قزوه دو غزل در این مراسم قرائت کرد، یکی غزلی به مناسبت وداع با ماه مبارک رمضان و دیگری در حمایت از مردم مظلوم یمن که آن را با هم زمزمه می‌کنیم:

لب اگر باز کنم سرّ مگو می‌ریزد می‌روم گریه کنم چشم فرو می‌ریزد

چند وقت است می و ساقی و ساغر همه اوست دست من باده نمی‌ریزد، او می‌ریزد

چند ماه است که در راه گلویم خار است چشم من بغض دلش را به گلو می‌ریزد

جوی‌ها در همه جا روی به دریا دارند این چه دریاست که یک باره به جو می‌ریزد

بی خبر از نفس سوخته حالان مگذر خاصه صبحی که سبو پشت سبو می‌ریزد

این قدر پشت سر سوختگان حرف مزن من اگر ها کنم از آینه هو می‌ریزد

هر طرف می‌نگری داغ اویس قرن است خون طفلان یمن از همه سو می‌ریزد

ناصر فیض شاعر و طنز پرداز خوش ذوق نیز طنز نغزی ارائه کرد که بخشی از آن را اینک به شما تقدیم می‌کنیم:

سهل است که استان بکنیم یک شبه ده را

با آتش کبریت کنیم آب، زره را

از پیچ و خم گردنه‌ی پر مه حیران

با بادبزن محو کنی توده مه را

کاری کنی از قحط بزه قشر بزهکار

یک عمر بگردند و نیابند بزه را

آن گونه شود عدل فراگیر که مردم

از هم نشناسند پس از این که و مه را ....

مهدی سیار، بخشی از مثنوی بلندی را قرائت کرد که در واقع درد و دلی با حضرت رسول (ص) بود که بخش کوتاهی از آن را با هم می‌خوانیم:

تمام، غصه و آهیم یا رسول الله

به انتظار نگاهیم یا رسول الله

به آه و درد دل ما مگر تو گوش کنی

حکایت غم و شکوی مگر تو گوش کنی

اگر چه گاه چو ابر بهار می‌باریم

هنوز بغض فروخورده در گلو  داریم

چه زخم‌ها که نشسته به جان امت تو

چه فتنه‌ها شده بر پا میان امت تو

اسیر خیل برادر‌کشان بی‌دردیم

دچار کینه کودک‌کشان نامردیم ...

و اما بخشی از شعری که میلاد عرفان‌پور خواند، این بود:

بشنو صدای طفل معصومیست

که مادرش را خوانده از آوار

فریاد مظلومان تاریخ است

این دست بیرون مانده از آوار

از آخرین مشق دبستان‌ها

آثار خون بر واژه‌ها مانده است

از مادران در شام بمباران

لالایی تلخی به جا مانده است

سرکار خانم مریم آریان نیز غزلی را قرائت کرد که بخشی از آن تقدیم شما می‌شود:

او از خودش کوچ مرا خواستار شد.

پس محرمانه جلسه برگزار شد

موضوع آسیب‌شناسی سیب بود

بر روی این مسأله بسیار کار شد

شیطان مرا گول زد اما وسیله بود

وقتی خداوند سیاستمدار شد

تبدیل به گرگ شد انسان که سیب خورد

مجبور شد سیر شود گوشتخوار شد

چون نقطه ضعف دل او ضعف رفتن است

پس خوی وحشی‌گریش آشکار شد

رحمن نوازنی نیز دو غزل خواند که یکی از آنها را که درواقع وداع با ماه مبارک رمضان در قالب درد و دلی با امام عصر(عج) است، پیشکش شما می‌کنیم:

آقا سلام ماه مبارک تمام شد

شبهای آخر من و ماه صیام شد

درهایی از ضیافت حق بسته شد ولی

پشت در نگاه شما ازدحام شد

سفره دوباره جمع شد و دیر آمدیم

دیر آمدیم و قسمت ما فیض عام شد

بین دعای آخر سفره دعا کنید

شاید که سال، سال ظهور امام شد

آقا دعا کنید که شبهای آخر است

شاید که میهمانی ما هم به کام شد

و اینک بخشی از سروده سرکار خانم عطیه سادات حجتی را با هم می‌خوانیم:

بگذار و بگذر این همه گفت و شنود را

کی می‌کنی ریشه آل سعود را

یا رب به حق ناقه صالح عذاب کن

نسل به جا مانده قوم ثمود را

افتاده دست ابرهه‌ها خانه خدا

سجیل کو که سر شکند این جنود را

چیزی به غیر وهن ندارد نمازشان

باید شکست بر سر آنها عمود را...

حسن اسحاقی که یکی از برگزیدگان فراخوان شعر یمن بود نیز دو غزل زیبا قرائت کرد که یکی از آنها را با هم می‌خوانیم:

پر می‌زنم میان کبوتر فروش‌ها

دلگیر از جماعت دلبر فروش‌ها

من خرج شعر می‌شوم و شعر خرج دوست

من کافرم به مذهب دفتر فروش‌ها

یک پیر مست یک شبه ساقی فروش شد

تأثیر کرد لقمه ساغر فروش‌ها

هر گاه دست اهل ثقیفه به دین رسد

دیندار می‌شوند پیمبر فروش‌ها

رحمت بر آن دلی که خریدار عشق ماند

ننشست پای صحبت حیدر فروش‌ها

مالک رسیده است به دشمن ولی چه سود

حیدر میان حلقه سنگر فروش‌ها

این می‌شود که که کرب و بلا می‌رسد ز راه

بازار داغ نیزه و خنجرفروش‌ها

این می‌شود که از سر کین سرشناس‌ها

سر می‌خزند از طمع سر فروش‌ها

این می‌شود که گوش کسی چاک می‌شود

در رونق تجارت زیور فروش‌ها

دین جز امام نیست چه کردند کوفه را ؟

خون حسین گردن منبر فروش‌ها

دارم طمع به یک نظر از دوست عاقبت

ما را جدا کنند ز باور فروش‌ها

او انتظار می‌کشد و ما نمی‌رسیم

دلبر امید بسته به دلبر فروش‌ها

البته شعرای دیگری نیز در این مراسم به قرائت شعرهای زیبای خود پرداختند ولی چه کنیم که بضاعت صفحات روزنامه اجازه مرور همه اشعار را به ما نداد.

آقای صالحی رایزن اسبق فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در یمن نیز ازسخنرانان این نشست بود که از خاطرات خوش روزهایی گفت که در یمن و با مردم یمن گذرانده بود. او که این روزها در حال تألیف کتابهایی در مورد یمن است، در این مورد اظهار داشت: من 4 سال و نیم را با خانواده در یمن گذراندم و اینک که یمن این چنین مظلومانه مورد هجوم دشمن بشریت قرار گرفته است، طاقت پیگیری اخبار یمن را ندارم. با وجودی که کار کتابها رو به اتمام است ولی مایل نیستم در این شرایط که یمن در آتش خودخواهی سران استکبار می‌سوزد کتابهارا منتشر کنم. وی در ادامه بیان خاطراتش از مردم یمن، گفت: زمانی مردم یمن مورد حمله مردم حبشه قرار گرفتند و از کشور ایران سرداری با نیروهایی فاتح به کمک آنها شتافت. از آن روز مردم یمن به مردم ایران « ابناء الاحرار» می‌گویند و برای ایرانیان به عنوان فرزندان آزادگی احترام زیادی قائل هستند. ‌

این محفل ادبی با تقدیر و تجلیل از برگزیدگان محفل شعر آیینی حوزه هنری استان البرز و برگزیدگان فراخوان شعر یمن: محمد سعیدی، مریم نجفی، داود نوری، مهدی شریفی، حسن اسحاقی، مصطفی جعفری و فرشته رستمی خاتمه یافت.

شایان ذکر است که در حاشیه این بزم و محفل شاعرانه نمایشگاهی از آثار گرافیک و کاریکاتور نیز برگزار شده بود که بسیار مورد استقبال دوستان اهل هنر قرار گرفت. از نکات بارز و نقاط قوت این مراسم می‌توان به همین  کار تیمی حوزه هنری البرز اشاره کرد که هم تیم سمعی و بصری این مجموعه پوشش عکس و فیلم را به خویی انجام دادند به نحوی که چندین هنرمند کار تصویربرداری از مراسم را به عهده داشتند و  هم همکاری خانه گرافیک حوزه هنری استان البرز در برقرای این نمایشگاه بسیار در خور و شایسته تقدیر بود.

وقتی به تمام این‌ها وضعیت، روزه‌داری آن هم در آخرین روزهای ماه مبارک رمضان را اضافه می‌کنم، حس می‌کنم این مراسم نسبت به سایر برنامه‌ها نمره کیفی خوبی دریافت خواهد کرد. ولی ... افسوس، افسوس  که جامعه البرز هنوز تا آن جامعه فرهنگی ایده‌آل فاصله  بسیار دارد و علیرغم اطلاع‌رسانی خوبی که صورت گرفته بود، سالن سیروس صابر همچنان مشتاقانه منتظر هنرمندان و هنردوستانی بود که جایی در روزمرگی جا مانده بودند.

انتهای پیام/ 

کدخبر: 76


السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
اللهم عجل لولیک الفرج
امید بانوان
System Advertise