یکشنبه، 19 آبان 1398 - 08:57

دِهِ سلامت در پسِ رَهِ سرطان...

الخیر فی ماوقع! بیماری و مبارزه علیه آنچه که برخلاف طبیعت بدن در حال شکل‌گیری است یکی از آن دسته دست‌های خداوندی است که در زندگیِ هریک از ما به طریقی برای خودمان، دوستان و اطرافیانمان اتفاق افتاده و اگر در ضمیرمان تفکری ناخودآگاه برای توقف بیماری رشد کند، همان ردپای نوری است که باید در مسیرش حرکت کرد و دست از امید برنداشت.

امید بانوان - الهام آمرکاشی؛ الناز باقری- 32 ساله که فعال اجتماعی است و مدیریتِ موسسه سازمان مردم نهاد سفیران الفبای مهربانی؛ معروف به پویش یک لقمه مهربانی را به عهده دارد یکی از آن دسته فرشتگانی است که در پناه عنایت خدا با بیماری سرطان مبارزه می کند و امیدوارانه در راهی قدم می‌گذارد که انتهایش دهکده سبزِ سلامت است.

به گفته باقری 5 سال است که در این حوزه فعالیت دارد و خرسند است توانسته‌ فرهنگ جدیدی را راه بیندازد و دیدِ مردم را نسبت به کودکان کار و افراد آسیب‌پذیر جامعه تغییر دهد.

وی که به عینه معجزه خداوند بر روی زمین است با دلی روشن و قلبی مطمئن، باور دارد که خدای مهربان به گونه‌ای محکم دستش را گرفته و رها نمی‌کند تا روزی که بتواند به آرمانی که می‌خواهد دست پیدا کند.

وی بر این نکته ایمان دارد که باید باور کنیم: حتی مردمی که سرطان ندارند ممکن است زودتر از ما بروند؛ پس بهتر است امید خود را از دست ندهیم.

این دستِ خدا بر روی زمین که با هدفِ کمک به کودکان کار و آسیب‌دیدگان در این قشر زندگی می‌کند، چنان با انگیزه از راه‌اندازیِ پویشی برای تمام دوستان و بیماران همدرد خود می‌گوید و امیدوار است بیماران سرطانی با پذیرشِ دعوتش در این پویش به  ورزش، پیاده‌روی، دوچرخه‌سواری و گفتمان مثبت دوباره به زندگی برگردند که کمتر فرد سالم در این برهه زمانی دارای چنین روحیه‌ای است که بی شک نشان از لطف خداوند است که در ضمیر الناز باقری رشد می‌کند.

از وی خواستیم کمی بیشتر از خودش برایمان بگوید و خانم باقری اینگونه حکایت کرد:

اول دی ماهِ 95 بود که با ایست قلبی متوجه شدم، سرطان دارم. روزهای سختی در زندگی من آغاز شد. دکترم به من گفت: بسیاری قبل از تو به این بیماری مبتلا شدند و نماندند! برو زندگی کن و خوش باش. من هنوز آن شبی را که در خیابانهای بلوار کشاورز راه رفتم و فکر کردم را فراموش نمی‌کنم.

متأسفانه به دلیل تشخیص نادرست، پروسه درمان من به سرطان منجر شد. افت قند و دل دردهای شدید باعث شد چندین عمل جراحی را پشت سر بگذارم ولی با ایست قلبی ناگهانی متوجه سرطان پانکراس شدند و درمان شروع شد. الان می‌توانم به یقین بگویم بیماریم بهترین رفیق زندگی‌ام است که من را به خیلی از افراد نزدیک کرد. شاید تا قبل از این بیماری من با خانواده‌ام فاصله زیادی داشتم. ولی حال فهمیدم که چه قدر من به این خانواده متصل هستم. فهمیدم پشت در آی.سی.یو آدمهای زیادی آمدند که شاید تا آن لحظه ما همدیگر را می‌دیدیدم ولی نسبت به هم محبتی واقعی ابراز نمی‌کردیم. الان پیشروی این بیماری خیلی زیاد شده و غدد لنفاویم را درگیر کرده به طوری که ماهانه هفت تا ده روز را به دلیل سرم‌تراپی و دوره‌های درمان در بیمارستان بستری هستم؛ اما هنوز زنده‌ام و خود پزشکان هم معتقدند این معجزه است که هنوز زنده‌ام. بالغ بر 7 تا 8 عمل جراحی داشته‌ام که هنوز نتیجه‌ای نگرفته‌ام.

البته وقتی فهمیدم که سرطان دارم، درک و کنار آمدن با این موضوع خیلی برایم سخت بود. سه ماه از خانه بیرون نمی‌آمدم. حتی در بهشت سکینه برای خودم قبر خریدم.

چه شد که به زندگی برگشتید ؟

من بچه چهار ساله‌ای را برای شیمی درمانی به بیمارستان شریعتی می‌بردم . بعد از هفده سال خدا این بچه را به آنها داده بود اما سرطان حنجره داشت و پدرش وی را رها کرده بود. هیچ وقت فکر نمی‌کردم روزی برای خودم بروم تشکیل پرونده بدهم! این چند ماهی که من بستری بودم بودجه‌ای به این خانواده نرسیده بود و مادر، بچه را برای شیمی درمانی نبرده بود. در همین روزها بود که علی حاج کاظم به من زنگ زد. می‌توانم به عنوان پدر معنوی‌ام از او نام ببرم که واقعا به من روحیه برگشت به زندگی را داد. به من زنگ زد و گفت: خب اگر قرار است بمیری این طوری نمیر. همه جا می‌توانی بمیری. پس بیا در خیابان و کارت رو شروع کن. شاید پدر من اینقدر به من امید نداد که این مرد به من امید دوباره زیستن و جنگیدن با این بیماری را داد. همیشه گفته و می‌گویم که زندگیم را واقعا مدیون وی هستم و همچنین مدیون مادرم! از مادرم یاد می‌کنم. شبهایی که دیر از توزیع برمی‌گشتم همیشه در خانه دعوا و تنش بود، پدرم ناراحت بود ولی مادرم از من حمایت می‌کرد و ممنونم از هر دو که روزی حلال به من دادند.

الناز باقری که نمایش و اسوه یک انسان کامل در زمین است چنان بی‌صبرانه در پی ارائه راهکارهای مفید برای کودکان کار است که بیشتر از بیماری از بیکاری این قشرآسیب دیده حرف می‌زند و دوست دارد از آغازِ پویش یک لقمه مهربانی با ما سخن بگوید.

 

 

*خانم باقری بسم الله؛

این طرح از کِی و کجا آغاز شد؟

روز اول بر اساس یک احساس ساده شروع شد. 5 سال پیش دختر خیلی مغروری بودم که اگر کودک کاری به سراغم می‌آمد، شیشه ماشینم را بالا می‌دادم و حتی با او بحث می‌کردم. اما آن شب، شب عجیبی بود. به محض اینکه ساندویچ نیم خورده‌ام را درون سطل آشغال انداختم، دیدم کارتن خواب معتادی که سر و ضع نامرتبی داشت، آن ساندویچ را با اشتهای عجیی خورد. آنجا بود که تمام غرور خودم را زیر پا گذاشتم و از آن زمان با بیست ساندویچ با هزینه شخصی خودم کار توزیع غذای گرم بین کارتن‌خوابها را شروع کردم. اتفاقا کار را با همان کارتن‌خواب آغاز کردم. در صحبتهای اولیه متوجه شدم که ارشد روانشناسی دارد و به دلیل ساده‌دلی و دوستان ناباب همه زندگی‌اش را از دست داده. تقریبا نزدیک سه سال برای کارتن‌خوابها غذا می‌بردم و کم‌کم دوستان خودم هم به این جمع اضافه شدند و از بیست تا ساندویچ  به 300 غذای گرم در هفته رسید.

 آن آقای کارتن‌خوابی که روز اول با وی آشنا شدم، به مرور اعتیاد را ترک کرد و بهبود یافت. در صحبتهایی که با هم داشتیم حرف قشنگی به من زد و گوشزد کرد که اگر قرار است پدیده کارتن‌خوابی را حل کنیم بهتر است به قبل از این دوره برگردیم؛ لذا ما رسیدگی به وضعیت کودکان کار را آغاز کردیم. این کودکان تا هجده سالگی سر چهارراه‌ها مشغولند اما بعد از آن غروشان اجازه این کار را به آنان نمی‌دهد و درنیتجه یا بزهکار می‌شوند یا به کارگاههای زیرزمینی و فروش مواد مخدر رو می‌آورند.

خوشبختانه از دهم فروردین ماه 97  تعداد 250 نفر از شهروندان عزیز کرج به طرح پویش یه لقمه مهربانی اضافه شدند. قبل از این، جمع دوستانه و شاید رویکرد ما تک‌روی بود اما الان یک تیم اجرایی تشکیل دادیم و هر پنجشنبه غذای گرم تهیه و بین کودکان کار توزیع می‌کنیم و هر سه ماه یکبار بسته‌های غذایی را بین خانواده‌ها تقسیم می‌کنیم. با تیم 150 نفره پزشکی که داریم درمان این عزیزان را تا حد ممکن پوشش می‌دهیم، همانطور که تیم روانپزشکی ما روی این بچه‌ها در حال کار هستند تا به چرخه واقعی اجتماع برگردند.

 

*چه تعداد از بچه‌های کار را تحت پوشش دارید ؟

450 خانواده تحت پوشش ما هستند و 150 کودک کار را مد نظر داریم که سر چهار راهها در حال کار هستند و ما در حال غربالگری و آموزش آنان هستیم تا به مرور از این چرخه خارج شوند. 70 کودک کار هم هستند که هنوز سر چهار راهها کار می‌کنند. البته این آمار مربوط به استان البرز است.

 

*با چه ارگان‌هایی تعامل دارید که بتوانید این‌ها را جمع‌آوری کرده و تحت حمایت قرار دهید؟

معاونت اجتماعی دادگستری البرز، مدیر کل امور بانوان استانداری البرز، شورای اسلامی شهر کرج و معاونت اجتماعی شهرداری کرج خیلی خوب از ما حمایت کرده‌اند. اگر آسیبی یا مشکلی باشد ما با این دوستان شور و مشورت کرده و آنان ما را راهنمایی می‌کنند که چه کنیم. خدا را شکر بسیاری از کارها دور از فرآیند اداری در حال انجام است.  مثلا ستادی تشکیل داده‌اند که به مددکارانی که با ما درحال همکاری هستند کمک بسیاری کرده و نیازی نیست برای اخذ هر رأیی در سیکل اداری قرار گیرند. همینطور با کمک دکتر جوهری و معاونت اجتماعی دادگستری البرز مرکز غربالگری تاسیس شده که پرونده هر کس را بخواهیم سریع‌تر پیگیری کنیم به این ستاد معرفی می‌کنیم. پس از تحقیقات لازم و انجام قانونی مراحل پرونده، خروجی کار باز به ما سپرده می‌شود یعنی بعد از عبور از یک سری فیلترهای قانونی و دریافت کمک‌های ستادهای مختلف، ما همچنان در کنار خانواده وی هستیم برای مداخلات بعدی.

*آیا طبق چارچوب خاصی عمل می‌کنید؟

خیر. کاری کاملا دلی است و همه مردم می‌توانند در این طرح حضور داشته باشند. ما بسیار خوشحال خواهیم شد اگر از تجربیات سایرین بتوانیم در این زمینه بهره ببریم. دوست داریم بیشتر مادران و زنان سرزمین‌مان در کنار ما قرار گیرند. هم از طریق هشتگ پویش یک لقمه مهربانی که در فضای مجازی ایسناگرام و تلگرام فعال است و هم از طریق شماره تلفنهای دفتر مرکزی ما می‌توانند با ما در ارتباط باشند. خیلی دوست داریم که مادران و زنان سرزمین ما به یاری ما بشتابند. ما درحال فرهنگسازی هستیم چون معتقدیم یک زن در هر خانه‌ای می‌تواند در برابر هر آسیبی یک سنگر باشد . با توجه به تک فرزندی شدن خانواده‌ها در آینده‌ای نزدیک کودکان ما باید در مدارس در کنار این کودکان درس بخوانند و با توجه به دستور مقام معظم رهبری تمام کودکان حتی آنان که مدارک شناسایی ندارند و تبعه افغان هستند باید در مدارس ایرانی ما درس بخوانند. نمی‌دانیم شاید کودکی که الان دوست فرزند ما  است، یکی از همین کودکان کار باشد. پس چه خوب است مادران و زنان در پویش ما شرکت کنند و تعلیم ببینند و این آموزش‌ها را به خانواده منتقل کنند. مطمئنا وقتی ریشه‌سازی و پایه‌سازی شود، آینده مهربان‌تری خواهیم داشت.

الناز باقری، نمونه بارزِ امید در ناامیدی است که حرفهای زیادی از کودکان کار دارد.

او در پایان دلش می خواهد همه مردم باور کنند خدا دست‌های بندگانش را رها نمی‌کند. به حضورش باید ایمان داشت...

 

کدخبر: 1444

عکاس: معصومه علی اکبر

روزنامه‌نگار: الهام آمرکاشی


السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
اللهم عجل لولیک الفرج
امید بانوان
System Advertise