دوشنبه، 12 مهر 1400 - 09:13

آسوده گرایی؛ چگونه بی‌دردسر به بهترین نتیجه ممکن برسیم

گرگ مک‌کیون در کتاب آسوده گرایی به ما می‌آموزد که چگونه بی‌دردسر به بهترین نتیجه ممکن برسیم و به ما دید تازه‌ای نسبت به زندگی را یادآور می‌شود.

کتاب خوب- امیدبانوان؛ کتاب آسوده‌ گرایی به شما دید تازه‌ای نسبت به زندگی را یادآور می‌شود. این کتاب می‌گوید  وقتی که دیگر نمی‌توانید بیشتر تلاش کنید، باید راه دیگری پیدا کنید. وقتی گرفتار مشغله‌های زیاد کاری شده‌اید، وقتی به شما مسئولیت‌های زیادی در شرکتتان داده شده که برای اداره کردن همه آنها مجبورید آخر هفته‌های خود را هم فدا کنید، وقتی شب‌ها آسوده نمی‌خوابید و مدام در استرس جلسات کاری روز بعد به سر می‌برید و وقتی دیگر نمی‌توانید ادامه دهید. پس دست بکشید. مسئولیت خود را کمتر کنید. از سمت‌های پیشنهادی تازه کناره‌گیری کنید و به بیشتر به خودتان بپردازید. زودتر به خانه برگردید. اضافه‌کاری نکنید،  استراحت بیشتر داشته باشید، پیاده‌روی و ورزش کنید و.... خیلی کارهای دیگر که شما را به روال عادی زندگی برگرداند.

اگر:

 -سریع‌تر می‌دوید اما به اهدافتان نزدیک نمی‌شوید؟

ـ می‌خواهید تأثیر و مشارکت بیشتری داشته باشید اما انرژی لازم را ندارید؟

ـ درست در مرز فرسودگی شغلی قرار دارید؟

ـ مسائل بسیار سخت‌تر از آنی هستند که باید باشند؟

 کتاب آسوده گرایی راه‌هایی به شما آموزش می‌دهد تا بدون درد سر به نتایج مطلوب خود نزدیک شوید.

این کتاب به سه بخش تقسیم شده است:

بخش ۱ وضعیت بی‌دردسر را به شما بازمعرفی می‌کند.

بخش ۲ به شما چگونگی انجام عمل بی‌دردسر را نشان می‌دهد.

بخش ۳ درمورد رسیدن به نتایج بی‌دردسر است.

هرکدام از این مراحل بر پایهٔ مرحلهٔ قبلی بنا می‌شوند.

 

خواندن کتاب آسوده گرایی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 اگر شما هم به لبه‌های بحران در زندگی و کار خود نزدیک شده‌اید و دیگر نمی‌توانید زیر بار مسئولیت‌های بیشتر طاقت بیاورید. حتما این کتاب را مطالعه کنید.

 

بخشی از کتاب آسوده گرایی

وقتی ویروس کووید ــ ۱۹ در ایالات متحده تازه شیوع پیدا کرده بود، کارکنان بخش درمان با کمبود ماسک‌های بهداشتی مواجه شدند. هرقدر که ماسک‌های موجود در بازار، کمیاب‌تر می‌شدند، مشخص می‌شد که سریعاً به نوعی راه‌حل «خودساخته» نیاز است.

اگر لازم بود برای خودتان یا یکی از عزیزانتان ماسک بسازید، ساده‌ترین راه این بود که دنبال دستورالعملی برای این کار باشید و خودتان ماسک را بسازید. اما اگر در عرض چند هفته به چندین میلیون ماسک نیاز بود چه؟

در این صورت می‌بایست به پروژهٔ پروتکت می‌پیوستید، که یک همکاری داوطلبانه بین گروه‌های مختلف مردمی در ایالت یوتا بود. هدف این پروژه، ساخت پنج میلیون ماسک در پنج هفته بود. روش کارشان به این صورت بود که دستورالعمل ساخت ماسک را به افراد آموزش دهند، به‌نحوی که آن افراد هم به‌نوبهٔ خود بتوانند به‌آسانی این دستورالعمل را به دیگران آموزش دهند.

اولین حلقهٔ این پروژه، مستقیماً آموزش دیدند. سپس روش ساخت ماسک ضبط شد و یک ویدئوی پنج دقیقه‌ای برای آموزش ساخت ماسک، در وب‌سایت این پروژه قرار گرفت و به داوطلبان هم فراخوان دادند. پروژهٔ پروتکت، مواد لازم را در اختیار داوطلبان قرار می‌داد و داوطلبان هم به هر میزانی که می‌توانستند ماسک تولید کنندیا روش تولیدش را به دیگران بیاموزندآن مواد را تحویل می‌گرفتند و بعد ماسک‌های آماده‌شده را به مقر پروژه تحویل می‌دادند.

در عرض هفتهٔ اول، ده داوطلب توانستند یک میلیون ماسک اول را تولید کنند. ظرف پنج هفته، پنجاه هزار داوطلب توانستند هدف بلندپروازانهٔ ساخت پنج میلیون ماسک را به انجام برسانند. تصور کنید که ساخت این تعداد ماسک برای یک نفر، یا ده نفر، یا حتی صد نفر، چقدر انرژی‌بر و زمان‌بر می‌شد. این دستاوردی خیره‌کننده بود، به‌ویژه وقتی در نظر بگیریم که تقریباً هیچ‌کدام از این داوطلبان، در شروع پروژه با نحوهٔ درست کردن این ماسک‌ها آشنایی نداشتند.

هروقت می‌خواهیم در حوزه‌ای تأثیر گسترده داشته باشیم، آموزش دادنِ آموزش به دیگران، می‌تواند راهکاری با بازده بالا باشد.

 

با قصه‌گویی مخاطب را به معلم تبدیل کنید

چند سال پیش، پدربزرگم در شهر نیویورک درگذشت. از آنجا که من تنها عضو خانواده بودم که در ایالات متحده زندگی می‌کرد، این مسئولیت به من محول شد که به آپارتمان او بروم و تمام متعلقات را جمع‌آوری و وارسی کنم. و وقتی این کار را کردم، هیچ‌چیز پیدا نکردم.

او تعدادی کتاب و لباس داشت و تعدادی نقاشی و عکس. یک دفترچه تلفن هم داشت. اما داستان زندگی او و آن چیزهایی که برایش اهمیت داشتند، همراه او از این جهان رفته بودند. یادم می‌آید که اسامی دفترچه تلفنش را نگاه می‌کردم و اصلاً نمی‌توانستم بفهمم که کدامشان دوستی قدیمی است و کدامشان آشنایی نه‌چندان نزدیک. هیچ‌کدام از آن اسامی برای من معنایی نداشتند، اما قطعاً برای او معنا داشتند. ناگهان به‌طرز بی‌سابقه‌ای با خود فکر کردم ما نهایتاً از این دنیا با خودمان چه می‌بریم. ما اغلب فقط سرنخ‌های کوچکی برای وارثان به جا می‌گذاریم.

خیلی جالب است که فراموش کردن گذشتگان چقدر آسان است. اکثر افراد نمی‌توانند نام اجداد پشت هشتمشان را به شما بگویند. چند لحظه در این مورد فکر کنید. زبان صحبت ما، محل زندگی ما و تاریخ پیش از ما، همه به‌دست اجدادی شکل گرفته‌اند که حتی نام‌هایشان را نمی‌دانیم. با رنگ باختن این خاطرات چیزهای زیادی از دست می‌رود؛ به همین دلیل است که بسیاری از ما با رسیدن به سن‌وسالی خاص، نسبت به گذشتهٔ اجدادمان کنجکاوی می‌کنیم.

در همین کنجکاوی‌ها است که معلوم می‌شود راه ساده‌تری هم برای رساندن تاریخ به دست نسل‌های آینده وجود دارد؛ از طریق روایت داستان‌های خانوادگی. داستان‌ها پلی هستند بین گذشته و حال. داستان‌ها تاریخ را زنده می‌کنند و حسِ هویت ما را گسترش می‌دهند.

 

کدخبر: 6582


السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
اللهم عجل لولیک الفرج
امید بانوان
System Advertise