آرشیو، 15 تیر 1394 - 19:31

تضاد عامل مهم سرگشتگی معنوی

«حسین بابازاده مقدم» استاد دانشگاه خوارزمی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج، دانشگاه علوم پزشکی و استاد همکار نهاد رهبری در دانشگاهها است که تاریخ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران و اسلام را  تدریس می‌کند. آنچه اینک پیش روی شماست، حاصل اولین گفتگوی ما با ایشان است که به علت و چگونگی شگل‌گیری مذاهب نوظهور و فرق ضاله می‌پردازد. در این نشست ما به طور ویژه‌تر با مفهوم اسلام ترکیه ای آشنا می‌شویم.

کرج - امید بانوان؛ رمضان بهار قرآن، بهار معنویت و بهار دلها است. ماهی که انسان فطرتا حال و هوای بهتری برای عبادت، مناجات و یاد خدا دارد. روایت است که در این ماه مبارک شیطان در بند است و انسان طالب سیر الی الله، بهترین موقعیت را برای درک لذت عبادت و سلوک دارد.

این روزها اهالی رسانه نیز به حکم رسالت ذاتی خود زیاد از عبادات و اعمال و محاسن این ماه گفتند و گزارش‌های مختلف تهیه کردند. اما شاید کمتر به تهدیدهایی که معنویت و مذهب ما را نشانه گرفته است، پرداخته شد. ظهور بسیاری از فرقه‌های شیطانی و به ظاهر عرفانی که به عنوان معنویت نوین و مذاهب نوظهور جامعه جوان این کشور را تهدید می‌کنند از مقولات مهمی است که باید به آن پرداخت. در این راستا تصمیم گرفتیم با یکی از پژوهشگران و نویسندگان برتر که در این مورد مطالعات و پژوهش‌های عمیق و دقیقی انجام داده‌اند، به گفتگو بنشینیم و از او جویا شویم حال و هوای معنویت کاذبی را که این روزها آرام و بی‌صدا در بعضی محافل جوانان رسوخ کرده و قلب آنان را مسموم ساخته است.

به نظر شما مهمترین دلیلی که جامعه امروز با چنین مضامینی آشنا شده است، چیست؟

انسان قرن جدید با پذیرفتن نقش‌های متضاد و متناقض با چالش جدیدی ربرو شده است. یعنی دچار تضاد بارزی در اعتقادات، باورها و نوع و سبک زندگی شده است. به عنوان مثال، در عین حال که مذهبی و مومن است، زندگی شهرنشینی و مدرنی دارد ولی هیچ یک از اینها هم نیست. این امر بیشتر در زندگی شهری خود را به وضوح نشان می‌دهد که انسانها دچار کنش‌ها و واکنش‌های مختلفی شده‌اند. در واقع زندگی شهری سبب شکافهای مختلفی شده است که در کلانشهری مثل کرج که دارای بافت خاص است، این شکافهای قومی و نژادی بیشتر خود را نشان می‌دهد.

لطفا در مورد این وضعیت تضادی که به قول شما جامعه با آن روبروست، بیشتر توضیح دهید:

کشنده‌ترین وضعیت، وضعیت تضاد است. یعنی وقتی افراد یک اجتماع احساس می‌کنند در مورد یک موضوع واحد در دو وضعیت قرار دارند. امروز جامعه درگیر بسیاری از این تضادها و موقعیتهای دوگانه است. انسان هم کششی به سمت مدرنیته دارد، هم جامعه سنتی؛ هم زندگی شهرنشینی و مدرن را دوست دارد و هم دلتنگ راحتی و پاکی زندگی روستایی است. در نتبجه به رفتارهایی دست می‌زند که خصلتا آنومی است یعنی خارج از الگوی منطقی و رایج فهم مسائل دینی و فرهنگی است. در این بین دین بیشتر از همه مورد هجمه قرار می‌گیرد. این مسائل سبب می‌شود انسان دچار دینداری دوگونه و وارونه شود که اصالتا آسیب دیده است. زیرا هم از نظر درونی ( اجتماعی که در آن زندگی می‌کند) و هم از نظر بیرونی ( جامعه خارج از مرزهای جغرافیایی وی) شرایط و تنگناهایی برای دینداری صحیح وی بوجود می‌آید.

شما نقش دشمن را در دامن زدن به این تضاد چگونه ارزیابی می‌کنید؟

دشمن سرمایه‌گذاری وسیعی کرده است که از طرق مختلف دینداری نادرست را ترویج و نهادینه کند. به عنوان مثال، می‌توان از اسلام ترکیه‌ای نام برد. این نوع اسلام تابلوی بزرگی از دینداری گزینشی، سکولار و ناسالم است. وقتی به سراغ افرادی که به این نوع اسلام قائل هستند، می‌رویم با اسلامی روبرو می‌شویم که معتقد است می‌توان با لباس پوشیده به دیسکو رفت یا جامعه‌ای با ادعای حکومت اسلامی می‌تواند مشروب فروشی نیز داشته باشد! این نوع اسلام به شدت از طریق شبکه‌های ماهواره‌ای در حال ترویج است و فیلم و سریال‌هایی که از سوی این نوع اعتقاد به جامعه جهانی به ویژه کشورهای اسلامی تزریق می‌شود، به گونه ایست که انواع گناه و فساد را در قالب فیلم و داستان و سریال ترویج می‌کنند. این نوع اسلام در مسیر تئوریزه کردن اسلام مجعول، دروغین و خیانت‌باری است که مطلقا از محتوای وحی خالی است و هرچه هست فقط ادعای محض است و ارتباطی با منطق و تفکر ندارد.

در این نوع دینداری این اعتقاد ترویج می‌شود که فرد مسلمان می‌تواند در عین روزه‌داری به حجاب کاملا بی‌تفاوت باشد با به طور کل آن را نقض  و رد کند. فرد مسلمان می‌تواند در برقراری ارتباط با نامحرم واهمه‌ای نداشته باشد همان طور که به راحتی می‌تواند مال حرام بخورد و با همه اینها باز هم ادعای مسلمانی کند.

ما معتقدیم دین برای آموزش و بهبود زندگی بشر آمده نه این که صرفا به یک سری شعار شیک بسنده کند. اسلام، دین تربیت و ارگان آموزش است که برای انسانها از بدو تولد تا لحظه مرگ برنامه آموزشی و تربیتی دارد. آیا می‌شود این دستورات فقط به یک سری قوانین فانتزی بسنده کند؟ مثلا روزه‌داری را برای کم کردن سایز و نماز را در حکم ورزش به پیروان این دین سفارش کند؟

به نظر شما تئوریزه کردن دین چه خطراتی برای اسلام خواهد داشت؟

امروز ما شاهد تئوریزه کردن دین به انواع مختلف هستیم که سعی می‌کنند روایتهای علمی را به دین تسری دهند. مثلا فواید علمی نماز خواندن را بیان می‌کنند. سوال من این است که اگر به فرض روزی همین علم عبادات و فرائض دینی را رد کرد و از نظر علمی اثبات کرد که مثلا نماز خواندن به بدن ضرر می‌رساند، ما باید علم را بپذیریم یا دین را؟ اینجا همان نقطه خطریست که مورد غفلت قرار گرفته و متاسفانه افراد نا آگاه نیز به انتشار این نوع مطالب که هدفمندانه و هوشمندانه به قصد ضربه زدن به دین سعی می‌کنند علم را به دین تحمیل کنند، کمک می‌کنند.

اسلام یعنی تسلیم محض و زانو زدن در برابر خواست خداوند. اگر هر فردی این نگرش اشتباه را تبیین و ترویج کند که می‌توانیم در حالی که مذهبی هستیم، در بعضی احکام هم بی‌تفاوت باشیم یا برای خود تبصره و قانونی صادر کینم این کار با اصل اسلام و تسلیم در برابر عبودیت خداوند ناسازگار است. درواقع اینجا دیگر موضوع دین نیست بلکه ما با موضوعی دست ساخته و بدعت آمیز روبرو هستیم که فرد را به سمت موضوع مورد علاقه خودش هدایت می‌کند تا رضایت خداوند.

برنامه وحی این بوده که یک انسان متعادل، عاقل و باوجدان تربیت کند. اما سکولاریسم در حال توسعه و ترویج برنامه‌های لامذهبی نوین است.  البته منظور من از کاربرد اسلام ترکیه‌ای توهین به برادران و خواهران مسلمان در ترکیه نیست بلکه منظورم سبک دینداری است که از این کشور در حال توصیه و ترویج است و هیچ ارتباطی نیز با اسلام واقعی ندارد. این اسلام در حقیقت نوعی لامذهبی است. ما معتقدیم مذهب قید اخلاقی بوجود می‌آورد و اصلا یکی از کارهای ویژه مذهب ایجاد قید اخلاقی است. آیا می‌شود کاری را انجام داد و در عین حال اصالت، ماهیت و فلسفه آن را زیر سوال برد؟

بسیاری از کارهایی که علیه دین انجام شده است، کارهایی سازمان یافته است و تبلیغ الگوهای این چنینی از فرد مسلمان که معتقد است شما هم می‌توانید مسلمان باشید و هم از نظر عرفانی علاقه‌مندی‌های ناسالمی داشته باشید، کارهایی است که بر علیه نهاد دین صورت گرفته است.

امروزه ما با بسیاری از افراد روبرو می‌شویم که قبل از نماز عود و شمع  روشن می‌کنند تا در نتیجه تمرکز به آرامش برسند که نماز بخوانند، در حالی که اصل نماز برای آرامش است. مگر در دین اسلام نداریم که الا بذکر الله تطمئن القلوب. پس چه بر سر باورهای ما آمده است که مسلمان باید با چیزهای دست ساز بشر آرامش بیابد که بتواند به عبادت خداوندی بپردازد که خود نسخه آرامش را در یاد و ذکرش عنوان کرده است؟

اینجاست که ما متوجه می‌شویم مبنای این اصول که از فرهنگها و مکاتب دیگر به ایران نفوذ کرده نوعی نومسلمانی التقاطی را بوجود آورده که متاسفانه در حال گسترش است. در این نوع مسلمانی حرف و سخن و تعلیم شما آمیخته به حق و باطل شده است. از یک سو با یک منبع الهی و اصیل روبرو هستید که شما را به اسلام واقعی و تسلیم محض دعوت می‌کند و از آن سو با موضوعاتی جعلی، خرافی و بدون اصالتی روبرو هستید که با جاذبه‌های خاص خود دین و نگرش معنوی نادرستی را به شما تحمیل می‌کند. از آنجایی که هر چیزی فقط با هم جنس و هم نوع خود قابل وقوع است در این شرایط انسان با دو تفکر مخالف هم روبروست که امکان ترکیب و وقوع ندارد. لذا ما با انسانهایی سرگشته در معنویت روبرو هستیم.

شایان ذکر است که این مبحث ادامه دارد و ما گفتگوهای دیگری نیز در این زمینه خواهیم داشت تا مخاطبان را بیشتر و بهتر با انواع جریانات معنوی در حال گسترش آشنا کنیم. امید که این سلسله گزارشات و مباحث سبب افزایش یصیرت جامعه شده و ما را از بسیاری از آسیبهای فرهنگی و معنوی مصون دارد.

کدخبر: 71

روزنامه‌نگار: تیلدا حسینی


السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
اللهم عجل لولیک الفرج
امید بانوان
System Advertise