امید بانوان؛ ایسنا در گزارشی به نقل از پژوهشنامه زنان نوشت؛ توانمند شدن سیاسی را میتوان هممعنا با ایجاد فرصت برای شمار زیادی از شهروندان و دخالت ایشان در امور سیاسی دانست. مشارکت سیاسی خود مفهومی است که بر سهیم شدن در قدرت و انواع کنشهای فردی و جمعی به منظور دخالت در تعیین سرنوشت خود و جامعه و تأثیر گذاشتن بر فرآیندهای تصمیمگیری درباره امور عمومی اشاره دارد.. مشارکت با شرکت فعالانه عاملان در زمینههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و به طور کلی تمامی ابعاد حیات مرتبط است. مشارکت سیاسی به اعمال و اقداماتی گفته میشود که هدفشان پشتیبانی از حکومت و دستگاههای تصمیمگیرنده و طرح تقاضاهایی از این دستگاههاست.
در مورد زنان به طور خاص میتوان گفت نحوه جامعهپذیری آنها و کمیت و کیفیت شکاف جنسیتی در جامعه، مشارکتشان را تحتتأثیر قرار میدهد. در پژوهشهای انجام شده مشخص شده است که زنان نخبه سیاسی در مسیر توانمندی از چهار محیط فردی، خانوادگی، سیاسی و اجتماعی خود متأثر میشوند.
در این زمینه پژوهشی با عنوان «عوامل مؤثر بر توانمند شدن زنان نخبه سیاسی» توسط شیوا مدرسزاده، دانشجوی دکتری رشته جامعهشناسی دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز؛ دکتر مهرداد نوابخش عضو هیئتعلمی و استاد تمام جامعهشناسی دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات و همچنین دکتر حسینعلی نوذری، استادیار رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد کرج انجام شده است.
جامعه آماری این پژوهش را ۱۰ نفر از زنان نماینده مجلس شورای اسلامی شکل میدهند و روششناسی مبتنی بر بهرهگیری از تکنیک تحلیل محتوای کمی و کیفی و تکنیک مصاحبه نیمه ساخت یافته در جمعآوری دادهها و متون مصاحبههاست؛ در راستای ساماندهی دادههای استخراج شده و ارائه الگوی نهایی نیز از نرمافزارهای کیفی مکس- کیودیای استفاده شده است. پس از پیادهسازی متون مصاحبههای انجام شده، به کدگذاری باز و محوری متن نوشتاری مصاحبهها پرداخته شده است و در مجموع ۵۲۲ عبارت معنایی از مصاحبههای مذکور استخراج شده که به چندین مقوله از نوع درجه اول و دوم بسط داده شد. در مجموع ۱۸ مقوله درجه اول و دوم و همچنین ۶ مقوله اصلی استخراج شد.
تحلیلی کلی از متن مصاحبهها موجب شد پژوهشگر در مجموع ۱۸ مقوله درجه اول و دوم و ۵۲۲ عبارت معنایی را بازشناسد و آن را در ترسیم مدل نظری مبتنی بر میدان به کار برد.
مقولههای اصلی توانمند شدن سیاسی زنان، محیط فردی، محیط اجتماعی، محیط سیاسی و محیط خانوادگی (محیط خانه پدری، محیط خانواده هستهای (محیط خانواده بعد از ازدواج) هستند. محیط خانوادگی بیشترین اثرگذاری را بر زنان نخبه سیاسی و توانمندی آنها داشته و این محیط شامل خانواده هستهای و پدری است. پس از محیط خانوادگی محیط سیاسی و زمینههای مشوق موجود است که بر شکلگیری و میزان توانمندی زنان نخبه سیاسی اثرگذار است.
توانمند شدن سیاسی یکی از ابعاد توسعه به طور عام و توسعه سیاسی و پیششرط ضروری برای تحقق توسعه در کشورهاست. توانمند شدن سیاسی را میتوان هممعنا با ایجاد فرصت برای شمار زیادی از شهروندان و دخالت ایشان در امور سیاسی دانست. مشارکت سیاسی خود مفهومی است که بر سهیم شدن در قدرت و انواع کنشهای فردی و جمعی به منظور دخالت در تعیین سرنوشت خود و جامعه و تأثیر نهادن بر فرآیندهای تصمیمگیری درباره امور عمومی اشاره دارد و در مورد زنان به طور خاص میتوان گفت نحوه جامعهپذیری آنها و کمیت و کیفیت شکاف جنسیتی در جامعه، مشارکتشان را تحتتأثیر قرار میدهد. در این پژوهش مشخص شد که زنان نخبه سیاسی در مسیر توانمندی از چهار محیط فردی، خانوادگی، سیاسی و اجتماعی خود متأثر میشوند که از این میان عامل محیط خانوادگی بیشترین اثر گذاری را بر زنان نخبه سیاسی و توانمندی ایشان دارد.
بر اساس یافتههای پژوهش، توانمندی سیاسی دارای دو بعد اصلی مشارکت و کنشگری سیاسی و نخبگی سیاسی است و زنان نخبه سیاسی در مسیر توانمند شدن از چهار محیط فردی، خانوادگی و سیاسی اجتماعی متأثر هستند.
نویسنده مسئول این مقاله ابتدا به تعریف معنای توانمند شدن سیاسی از دیدگاه پژوهشگران و استادان جامعهشناسی پرداخته است. مفهوم مشارکت دربردارنده سه عنصر سهیم شدن در قدرت، کوششهای سنجیده گروههای اجتماعی برای در دست گرفتن سرنوشت و بهبود شرایط زندگی و نیز ایجاد فرصتهایی برای گروههای فرودست است. مفهوم مشارکت سیاسی انواع کنشهای فردی و جمعی به منظور دخالت و تعیین سرنوشت خود و جامعه و تأثیر نهادن بر فرآیندهای تصمیمگیری درباره امور عمومی را در بر میگیرد.
مروری بر تاریخ ایران حکایت از آن دارد که زنان ایرانی با فراز و نشیبهای سیاسی بسیاری مواجه بودهاند. نخستین حضور زنان در عرصه سیاسی به نهضت تنباکو در سال ۱۲۷۰ شمسی باز میگردد ولی به رغم تلاش و مجاهدتهای زنان در انقلاب مشروطه در سال ۱۲۸۵ و شکلگیری مجلس شورای ملی زنان از حق مشارکت سیاسی، حق انتخاب کردن و انتخاب شدن محروم ماندند؛ اما همچنان با استقبال از رویدادهایی که منافع ملی را تأمین میکرد به مشارکت و فعالیت خود ادامه دادند. با آغاز حکومت پهلوی، مشارکت سیاسی زنان شاهد موجی از تحول و تجددگرایی بود. واقعه کشف حجاب رضاخان و قیام خونین مردم به ویژه زنان که در سال ۱۳۱۴ به کشتهشدن و مجروح شدن عده کثیری از مردم و زندانی شدن بسیاری از زنان مسلمان منجر شد از بارزترین این موارد است.
مشارکت در امور سیاسی برای بسیاری از زنان جهان در اوایل قرن بیستم میلادی و با تأخیری حدوداً صد ساله نسبت به مردان آغاز شد و در ایران، برای اولین بار در سال ۴۳ و به دنبال برنامه اصلاحات انقلاب سفید با تصویب قانون شرکت بانوان در انتخابات در سال ۴۳ حق رأی به زنان تفویض شد. همچنین تا سال ۵۴ تنها یک زن به عنوان وزیر در وزارتخانههای مختلف مشغول به فعالیت شدند. این پیشینه نشان میدهد که تا آن زمان زنان هنوز در عرصه سیاسی توانمند نشده بودند اما با پیروزی انقلاب اسلامی تحولات بسیاری در حوزه مشارکت سیاسی زنان شکل گرفت و مشارکت زنان نه تنها به عنوان یک حق بنیادین، بلکه به منزله تکلیف دینی برای زنان قلمداد شد که بر طبق آن زنان توانستند علاوه بر مشارکت اولیه و برخورداری از حق رأی، در سایر سطوح مشارکت مانند حضور در قوه مقننه و مجریه ایفای نقش کنند. در دهههای اخیر با افزایش زنان تحصیلکرده و مدیر در سطوح سیاسی کشور، تواناییهای زنان در همه ابعاد به ویژه تواناییهای سیاسی آنها افزایش و توسعه پیدا کرده است.
مروری بر آمار حضور و مشارکت زنان نخبه در فرآیند اداره امور سیاسی کشور از بدو انقلاب اسلامی تاکنون نشان میدهد که ۵۰ نماینده زن با برخورداری از ۷۸ کرسی از دوره اول تا نهم مجلس شورای اسلامی مشارکت داشتهاند؛ در سه دوره اول مجلس به طور میانگین ۱.۵ درصد نمایندگان مجلس از میان زنان انتخاب شدهاند ولی در ادوار چهارم الی ششم تعداد نمایندگان زن سیر صعودی یافته و به حدود ۴.۵ درصد رسیده این میزان در ادوار هفتم تا نهم به ۲.۵ درصد کاهش یافته است. حضور زنان در صدر دولتهای پس از انقلاب نیز تنها به یک وزیر محدود میشود.