تنظیمات
تصویر
مشخصات خبر
اندازه فونت :
چاپ خبر
سرویس : کتاب خوب
خبرنگار :
کدخبر : 727
تاریخ : آرشیو، 15 آذر 1397 - 12:24
« دنیایی که بی خیال ما نمی شود!» یکی از بهترین و خوش ذوق ترین بانوان نویسنده البرز به جمع همکاران این پایگاه خبری پیوست تا با نثر دلنشین و تخصصی  این بانوی فرهیخته در بخش معرفی کتاب در خدمت مخاطبان باشیم.

کرج- امیدبانوان؛ این افتخار نصیب «امید بانوان» شد که یکی از بهترین و خوش ذوق ترین بانوان نویسنده البرز به جمع همکاران این پایگاه خبری پیوست تا با نثر دلنشین و تخصصی  این بانوی فرهیخته در بخش معرفی کتاب در خدمت مخاطبان باشیم.

امیدواریم لذت نثر زیبا و روان یادداشت « سمیه سیدیان» بانوی نویسنده و تصویرگر کتاب کودک را با سایر دوستان خویش به اشتراک بگذارید.

و اما کتاب این ماه: بیا بی خیال دنیا شویم...  

«دنیایی که بی خیال ما نمی شود!»

مجموعه داستان «بیا بی خیال دنیا شویم»، اولین اثر مهسا شمسی پور توسط نشر هنر پارینه در بهار ۱۳۹۷ با تیراژ هزار نسخه به چاپ رسیده است. این مجموعه ۷۵ صفحه ای، ۱۲ داستان کوتاه دارد. داستان‌های مجموعه بیا بی خیال دنیا شویم، سایه سر، حسرت، هالو سیاه، گیس بریده، روایتی از آه، میگرن لعنتی، بوی کباب، هایلایت، مرثیه، پایان یک خستگی و حالا که دیر نیست، نام گذاری شده اند.

 

داستان‌ها گاه با زاویه دید اول شخص یا سوم سخص، از نگاه زنان روایت می شوند. داستان هایی سرراست و روان که بدون هیچ پیچیدگی در فرم و محتوا، قصه های خود را روایت می کنند. شمسی پور سعی کرده است تا با انتخاب و چینش این داستان ها در مجموعه، مجموعه داستانی برای مخاطب عام و خاص گرد آورد. درونمایه‌ی اغلب داستان ها، مرگ، فقدان، حسرت و از دست دادن و خیانت است.

همه آن چیزهایی که روزمره‌ انسان ها را درگیر خود کرده است، نه چیزی غریب و دور از ذهن. زبان داستان ها عاری از هر گونه تکلف و پیرایش متنی هستند. ساده خوانند و سریع پیش می روند. به معنای واقعی کلمه، داستان های کوتاهی هستند که در یک نشست خوانده می شوند.

داستان‌ها، موقعیت های گنگ یا پر ابهام ندارند. فضاها ملموسند و ممکن است برای خیلی ها تکرار شوند. راوی های زنانه که داستان های زنانه دارند. داستان هایی از بطن زندگی. زنان شمسی پور، گاه کم طاقت، صبور و سنتی در قید و بند جامعه‌ مردسالارند.

شخصیت زن در داستان ها، بیش از دیگر شخصیت ها به آن پرداخته شده است. چنان که خصلت های زنانه کم ندارد داستان ها. مجموعه داستان با مرگ شروع می شود، داستان «بیا بی خیال دنیا شویم»،  قصه ای کوتاه است. کوتاه از غم و فقدان برادری از دست رفته و خواهری که بعد از سال ها این حسرت را بر دوش می کشد و با یاد آوری خاطرات خود از گذشته ای دور، برادر را کنار خود می پندارد.

داستان «سایه سر»، به روایت زنی که به تازگی بیوه شده می پردازد که در مجلس ختم با هوویش روبه رو می شود. داستان با مونولوگ زن پیش می رود. ما با تک گویی زن همراه می شویم و او و خانواده اش را می شناسیم. او که بعد از مرگ همسر، طعمه‌ی خوبی برای مردان رند روزگار است، یک تنه قرض های همسر را می پردازد. داستان روایت محاوره و صمیمی دارد و باعث می شود که مخاطب لزوم همراهی با شخصیت شکننده‌ی زن راوی را بیشتر دریابد. زن با وجود رفتارهای نادرست همسرش و خیانت او، همچنان در بند تعلق اوست.

داستان « حسرت »، زنی زیر دست دندانپزشک، مادر از دست داده اش را با یاد می آورد و روزهای تلخی را که در گذشته و کودکی در نداری گذرانده اند. داستان با لحظه پردازی ها و جزئی نگری ها، با رفت و برگشت به گذشته و اکنون، لحظه های جالبی را برای خواننده تصویر می کند.

داستان «هالو سیاه»، داستانی دیگر که با مرگ شروع می شود. یکی از داستان های مجموعه با نظرگاه سوم شخص که قصه ی کارگر کوره پزخانه ای را روایت می کند که در نهایت می میرد، اما داستان هالو قنبر سیاه را کمک حال افرادی معرفی می کند که در گود زندگی می کنند. محله های پست و پایین. قاسم و رمضان، کارگرهای دیگر کوره پز خانه، به هالو شک کرده اند که مبادا کیسه های پنجاه کیلویی سیمان را آب می کند و خرج قماربازی.

داستان «گیس بریده»، بانو زنی است جوان و سنتی که با مردی سختگیر ازدواج کرده است. او  با وسوسه‌ی خواهر همسرش، می خواهد علی رغم مخالفت همسر، موهایش را فر کند. مسئله ای جزئی و پیش و پا افتاده که به بزرگ ترین مشکل زندگی این دو تبدیل می شود. بانو بالاخره موها را کوتاه و فر می کند. زیر دست آرایشگر به برخوردهای احتمالی همسرش فکر می کند. همسرش، بی خبر به خانه می آید و همه چیز را می فهمد، اما به روی بانو نمی آورد. تا آن جا که زندگی آن ها به هم می خورد و مرد، بانو را به خانه ی پدرش می برد و دنبالش نمی رود. نثر و زبان قدیمی داستان، پر از ضرب المثل های مختلفی است که در جای جای داستان به خوبی نمایش داده شده. بانو با وجود سنتی بودن زندگی و شرایطش، اما دست از خواسته ی قلبی خودش نمی کِشد. دلهره و ترس درونش غوغا می کند و خواننده همراه بانو نگران می شود.

داستان «میگرن لعنتی»، دو روایت موازی از زنی که راوی داستان است. زن که ۴ سال قبل با شنیدن پچ پچ های خیانتکارانه ی همسرش، دچار میگرن شده، در حال تماشای فیلمی است که هنرپیشه‌ی مرد هم بی شباهت به همسرش نیست. تقابل فیلم و زندگی زن، تقابل جالبی است. گویی که زن فیلم زندگی خود را بازنگری می کند. هم پوشانی صحنه های فیلم و زندگی گذشته، زن را در خود فرو می برد و بعد حمله‌ی بی امان میگرن. زن همه چبز را می داند.... می داند، می بیند، می گذرد. زندگی همان است که بوده، جریان دارد، بی کم و کاست. با وجود خیانت مرد.

داستان «هایلایت»، روایت مادری که دخترش به جشن تولد یکی از دوستانش رفته. زن با سر و صداهایی از طبقه‌ی بالای آپارتمان و خیابان کنجکاو می شود. زن شاهد دختری پریشان احوال با ظاهری غیر عادی است که مدام با مشت به شکمش می کوبد و با مخاطب پشت تلفنش که بی شک مرد است، دعوا می کند. دختر نوجوان، با لباس فرم مدرسه، او را ناخودآگاه به یاد دخترش می اندازد. با مداخله‌ی پلیس و تلنگری به روحیه مادرانه او به این فکر می کند هر اتفاقی ممکن است در حال وقوع باشد.

داستان «مرثیه»، قصه‌ی دو زن. دو دخترخاله. داستان از شروع یک زندگی روایت می کند. از ازدواج و خوشبختی که درنگ کوتاهی می کند و بعد چهره‌ی واقعی بیماری. یکی از آن ها تودار است و مرموز. از عشقی که به آن دچار شده تا درد و بیماری و تنهایی چیزی بیان نمی کند. تا پاپی اش نشوند، چیزی بروز نمی دهد. مرگی که از راه می رسد، بی آن که فرصت دیدار و خداحافظی دست بدهد.

داستان «حالا که دیگر نیست»، مجموعه با مرگ شروع شده و با مرگ نیز تمام می شود. قصه مرگ و نیستی قصه تلخی است که این تلخی با نثر لطیف و روان روایت می شود.

داستان زنی را روایت می کند که با مرگ مادر کنار نیامده. با آن که خانه ی مادری را حالی کرده است، اما هنوز انتطار دارد تا مادر در را برایش باز کند و از او پذیرایی کند. خانه خالی است اما خاطرات گوشه گوشه ی آن پر می کشند. او را هوایی می کنند. او آن جا را هنوز مثل روزهای اول می بیند.