زنانگی از دست رفته و چگونگی احیای آن
کتاب خوب- امیدبانوان؛ زنانگی از دست رفته و چگونگی احیای آن کتابی نوشته رابرت الکس جانسون در زمینۀ روانشناسی زنان است.
کتاب خوب- امیدبانوان؛ در جامعهٔ امروزی، فقدان ویژگیها و انرژی زنانه، موضوع روانشناختی مهمی است که باید به آن پرداخته شود. این موضوع، مسئلهای دردناک در زندگی عاطفی زنان و نیز مردان است. هرگاه زنی دچار فقدان خصیصهای به این مهمی باشد، به ناچار زنانگیش زیر سؤال میرود.
این مسئله روشن میکند که چرا در طول تاریخ، همیشه جایگاه زنان در جامعه مورد بحث بوده است. با وجودی که فقدان انرژی زنانه در یک مرد وضوح کمتری دارد، اما از ژرفای شخصیت او میکاهد و منبع عمدهٔ نارضایتی، احساس تنهایی، حس پوچی و بدخلقی در مرد است. هنگامی که مردی در مییابد ماهیت خلق و خو و بسیاری از احساسات او زنانه است، شوکه میشود! وقتی یک مرد ناگهان دچار حالت خلقی خاصی میشود، به این معنا است که وجه زنانهٔ شخصیتش بر او مستولی شده و تنها با شناخت و پذیرش این وجه از شخصیتش است که میتواند ماهیت مردانهاش را نیز به وضوح بشناسد. فقدان یا آسیب به ویژگیهای زنانهٔ درونی، مستقیماً بر بهزیستی عاطفی، شادمانی و رضایت ما از زندگی تأثیر میگذارد. اگر ویژگیهای زنانه در وضعیت خوبی باشند، فرد احساس امنیت و اعتماد خواهد داشت.
نویسنده این کتاب که خود نیز یک زن است در اثرش کوشیده است درک درستی از زنانگی به دست بدهد. او زنانگی در فرهنگ غربی و در اساطیر شرقی را بررسی نموده و تفاوتهای میان نگرشهای این دو حوزه فرهنگی به موضوع زنانگی را سنجیده است.
بخش سوم کتاب با عنوان زنان واقعا چه میخواهند به موضوع زنانگی از دست رفته و زنانگی بازیافته در دنیای کنونی پرداخته و درباره تکلیف قهرمانی زنان و مردان در جهان امروزی سخن گفته است.
او در نهایت صحبت درباره زنانگی از دست رفته را راحتتر از زنانگی بازیافته دانسته و مغتقد است : «آنچه از دست دادهایم، برایمان چنان دردناک است که گویا موضوعی مربوط به زمان حاضر است. اما آنچه که تقلا میکنیم تا باری دیگر به دست آوریم، مبهم و مانند یک درد، غم و بیقراری درونی است که پیوسته همراه ما است. برای باز پسگیری زنانگی - که یک ویژگی گرانبهای بشری و بینهایت ارزشمند است - هنوز در آغاز راه هستیم. ناخرسندی و رنج مبهمی که حس میکنیم، ناشی از فقدان ارزشهای زنانه است و ما برای بازگرداندن این ارزشها با موانع سهمگینی روبرو هستیم.» او تکلیفی بنیادین برای زن و مرد کنونی برشمرده و آن بها دادن به ارزشهای زنانه و مردانه به یک اندازه است.
خواندن کتاب زنانگی از دست رفته و چگونگی احیای آن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
پژوهشگران حوزه جامعهشناسی و روانشناسی مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب زنانگی از دست رفته و چگونگی احیای آن
بررسی یک فرهنگ دیگر، میتواند ما را قادر سازد تا بهتر متوجه شویم که چگونه مهربانی و نیکرفتاری انسانی را قربانی نسازیم.
داستانی هندی که به اسطورهٔ اودیپ شباهت دارد، نگرشی کاملاً متفاوت نسبت به زنانگی را نشان میدهد. این داستان نیز، اسطورهای است که موجب میشود نسبت به نگرشی فرهنگی، دریافتی روانشناختی به دست آوریم. مهاباراتا - کتاب مقدس هندو - تقریباً در همان دورهٔ زمانی عهد قدیم و عهد جدید ما نگاشته شده، اما زمانی که صرف نگارش این منظومه شده، سه برابر زمانی است که عهد قدیم و عهد جدید – جمعاً - زمان بردهاند. بخش کوچکی از مهاباراتا داستان نالا و دامایانتی است؛ این داستان از منظری متفاوت با داستان اودیپ، تعادل میان ارزشهای مردانه و زنانه را به ما نشان میدهد. شخصیتهای مهاباراتا، تا حدودی بهتر از قهرمانهای غربی ما، از اصل زنانگی و متعلقات آن محافظت میکنند.
در اینجا لازم است متذکر شوم منظور من این نیست که فرهنگ شرق بهتر از فرهنگ غربی خودمان است؛ اما ما میتوانیم درباره زنانگی از آن بیاموزیم. عدم رشد تکنولوژی در جامعهٔ هند، آن را دچار بحران اقتصادی و زیست محیطی کرده است. اما بر خلاف جامعهٔ غرب، در جامعهٔ هندی همچنان برای روابط انسانی ارزش قائلند.
هندوستانِ سنتی از پذیرش هر نوع تکنولوژی - که به طور مستقیم یا غیر مستقیم - روابط انسانی و ارزشهای زنانه را در معرض خطر قرار دهد، امتناع کرده است. تکنیکهای خط مونتاژ، جابجایی خانوادهها از روستاها به شهرها، گسستن پیوندهای خانوادگی با فرستادن نیروی کار به جاهایی دور از محل زندگی، در فرهنگ سنتی هند مسائلی خطرناک انگاشته میشدند. هندوستان، پیشرفت صنعتی را قربانی ساخته تا از ارزشهای زنانه محافظت کند. هیچ یک از افراد سنتی هند، با چنین انتخابی مشکل نداشتهاند.
ما در فرهنگ غربی به تشویق صنعتیسازی میپردازیم، اما در محافظت از روابطمان - چه روابط بین خودمان و چه روابط با دنیای پیرامونمان - شکست خوردهایم. در نتیجه، همان قدر که هندوستان در معرض خطر فقر و قحطی است، ما هم در معرض خطر نابودی زندگی خویشاوندی هستیم. هنگامی که مردم هند شیوههای سنتی خود را رها کنند و رویکردهای غربی به زندگی را بپذیرند، حس پیوند آنها با یکدیگر مورد تهدید قرار میگیرد. در جامعهٔ امروزی هند، داستانهای وحشتناکی دربارهٔ فروپاشی روابط به گوش میرسد که ظاهراً بیشتر اوقات به پذیرش سبک و سیاق زندگی غربی نسبت داده میشود.