گزارشی از آئین رونمایی اثر تازه «نرگس گلپروریراد» در محفلِ اهلِ اشراق
سروشای ناکجا؛ واکاوی نور در ظلمات عصر اطلاعات
عصر پنجشنبه، بیست و هفتم آذرماه، خورشید گوهردشت کرج در حالی به افق نزدیک میشد که در فضای کوچک اما پرمعنای «انتشارات نجم کبری»، چراغی از جنس کلمه و خرد افروخته شد. آنجا، میان قفسههایی که بوی کاغذ و اندیشه میداد، جمعی از اصحاب قلم و تشنگان دانایی گرد هم آمده بودند تا شاهد ولادت اثری باشند که نامش خود دعوتی است به سفری باطنی: «سروشای ناکجا».
گزارش. امید بانوان؛این کتاب، تازهترین اثر «نرگس گلپروریراد»، نویسنده و پژوهشگر دغدغهمند البرزی است که در حوزه عرفان و واکاوی تطبیقی هشت رسالهٔ رمزی در فلسفۀ شیخ اشراق به زیور طبع آراسته شده است. اما این نشست، تنها یک مراسم اداری برای رونمایی از یک کتاب جدید نبود؛ بلکه ضیافتی بود برای بازخوانی هویت انسان معاصر در آینه میراثِ شهابالدین سهروردی.
پیری در آستانه؛ از آبردین تا خانقاهِ نجمالدین
زینتبخش این محفل صمیمی، حضور شخصیتی بود که نامش با «اولینها» در پژوهشهای عرفانی گره خورده است؛ دکتر «کاظم محمدی». فیلسوف و عرفانپژوهی که پیشانیاش حکایت از سالها تأمل در متون کهن دارد. او که تحصیلات آکادمیک خود را در مقطع دکتری فلسفه از دانشگاه آبردین آمریکا به پایان رسانده و در محضر استاتید بهنام در علوم حوزوی کسب فیض کرده، نمادی از تلاقی سنت و مدرنیته در ساحت اندیشه است. در مولویشناسی از نامداران و در بیوگرافینویسی در حوزه عارفان و فیلسوفان و متکلّمان دارای آثار بسیاری است.
دکتر محمدی که امروز ریاست هیئت علمی انتشارات نجم کبری را بر عهده دارد، برای اهالی رادیو و تلویزیون چهرهای آشناست؛ مردی که صدها برنامه فاخر را در کسوت نویسنده و کارشناس - مجری هدایت کرده و سهم بسزایی در ارتقای سطح سواد بصری و شنیداری مخاطبان در حوزه عرفان داشته است.
وقتی لب به سخن گشود، گویی تاریخ عرفان ایران ورق میخورد. او با فروتنی از مسیر پرفراز و نشیبی گفت که از سال ۱۳۶۹ آغاز کرده و تا امروز به نگارش بیش از ۱۶۰ عنوان کتاب در حوزههای فلسفه، عرفان، فلسفه دین، ادبیات و شعر انجامیده است. اما آنچه کارنامه او را از دیگران متمایز میکند، جسارت در انتخاب سوژههایی است که سدهها در انزوا مانده بودند. در انتخاب سوژه و موضوع از چنان درایت و تیزبینی برخوردار است که بسیاری از کتابهایی که راهی بازار نشر شده، بارها و بارها به چاپ مکرر رسیده است. شخصیتهایی که وی برای کتابها انتخاب کرده نیز همان قدر بینظیر و نایاب است که سوژه های بکرش! به قول خودش «در طول ۱۳۰۰ سال قبل کسی به آنها نپرداخته است تا جایی که برخی از ناشرین در مورد چاپ کتابها مردد بودند.» مثل زندگی «نجمالدین کبری» که نه ناشرین و نه حتی استادان برجسته ادبیات از این عارف برجسته هیچ اطلاعی نداشتند؛ اما استاد محمدی در کتاب «نجم کبری، پیر ولی تراش» که سال ۱۳۸۶ بعد از فراز و نشیب بسیار منتشر کرد، این «ابرمرد تاریخ عرفان» را از انزوای هزارساله بیرون آورد و به جهان معرفی کرد تا ثابت کند که حقیقت هرگز کهنه نمیشود.
از فلسفه فنا تا سالِ جهانیِ بایزید
در میان صحبتهای دلنشین استاد، مژدهای برای نمایشگاه کتاب آینده نهفته بود: کتاب «فلسفه فنا». اثری که برای نخستین بار به یکی از غامضترین مفاهیم عرفانی میپردازد. دکتر محمدی با لبخندی که حکایت از تسلط بر موضوع داشت، به پارادوکس غریبی اشاره کرد: «چگونه میتوان فنا را که غایتِ بیخودی است، در ترازوی منطق و فلسفه به بحث گذاشت؟» این کتاب قرار است پلی باشد میان شهود و استدلال.
بیاغراق در ایران پژوهشگری بهاندازه کاظم محمدی در مورد بایزید بسطامی پژوهش نکرده است. مؤید این ادعا کتابهایی چون «بایزید سیاح بحر تجرید» و کتاب دوجلدی «روح و ریحان» است که اولین شرح بر افکار و اندیشهها و عبارتهای بسیار دشوار بایزید است.
از آنجایی که سال ۲۰۲۶- ۲۰۲۷ از سوی یونسکو سال بایزید بسطامی نامگذاری شده است، استاد اکنون در آستانه یک رویداد جهانی در حال نهایی کردن دو مجلد به زبانهای عربی و انگلیسی است تا جهانیان بدانند که در کویر بسطام، چه اقیانوس ژرفی نهفته است.
فیلسوفِ پاسخگو و بحرانِ آگاهی در عصرِ مجازی
در بخشی از این نشست، پرسشی کلیدی مطرح شد: چرا جوانان ما کانت و هگل را بهتر از سهروردی و ملاصدرا میشناسند؟ پاسخی استاد محمدی پاسخی درخور توجه بود: «وقتی فلسفه در غرب از قدرت کلیسا خارج شد، مردم به طرح سؤالات خود پرداختند و از آنجایی که رسالت فیلسوف پاسخ به سؤالات است و حتی میتوان گفت اگر سؤالی نباشد او موظف به طرح مسئله و پاسخ به آن است، فلسفه در غرب در تمام ابعاد و ساحتهای مختلف زندگی رشد کرد، اما در شرق فلسفه در طاقچههای بلند ماند و با زندگی عجین نشد.»
استاد محمدی که دستی در تولید برنامههای رادیویی - تلویزیونی دارد، میگوید که بسیاری از پادکستها و سخنرانیهای وی خارج از ایران دستبهدست میچرخد، اما شاید در ایران چنین بازخوردی را نمیتوان انتظار داشت. وی علت این امر را شبکههای مجازی و فرهنگ استفاده از آن میداند و معتقد است در ایران مردم بسیار در معرض دریافت «اطلاعات» هستند غافل از آنکه اطلاعات به معنای «آگاهی» نیست و متأسفانه انسان را دچار توهم دانایی میکند! او با گلایه از وضعیتِ کنونی فضای مجازی، شبکههای اجتماعی را به «اژدهای بلعندهای» تشبیه کرد، جایی که اشعار شعرای نامدار به غلط به دیگران نسبت داده میشود و هر روز پیکره ادبیات از این بیدقتیها زخم میخورد.
سروشایِ ناکجا؛ چراغی در دستِ بانو
نوبت به مؤلف کتاب رسید - «نرگس گلپروریراد» - زنی که در خانهای پر از کتاب رشد یافته و ریشههای اندیشهاش در خاکی مذهبی و فرهنگی پا گرفته است. او از دغدغههایش گفت. از دغدغههایی برای دانستن اما پاسخ درست نشنیدن و حتی اجازه پرسش نداشتن! چرا که در مباحث دینی گاهی سؤالات کودکانه شرکآمیز یا کفرآمیز تلفی میشود و همین نقطه آغازی شد برای وی که هم خود از این چالش عبور کند و هم روشنای راهی باشد برای آنان که سؤال دارند. اتفاقاً بسیار هم پرسش دارند چرا که جستجوگرند، جستجوگر راهی که اگر جواب درست بگیرند، راه خود مقصد و چگونه رفتن را نشان خواهد داد و چه زیبا گفت شیخ عطار که «تو پای به ره درنِه و از هیچ مپرس خود راه بگویدت که چون باید رفت». اینگونه بود که بانو گلپروریراد وارد عرصه عرفان پژوهی شد و چنان در این مسیر درخشید که اینک بهعنوان یکی از نویسندگان پرکار انتشارات نجم کبری چندمین کتابش به بازار نشر رسیده و این جدای از مقالات و ویرایشهایی است که بخش مهمی از دلمشغولی و شاید رسالت وی در زندگیاش شده است.
وی یکی از مهمترین راههای برونرفت از ابهامات پیش روی جوان امروز را «مطالعه تطبیقی» میداند و معتقد است که باید کسی باشد که بهوضوح دغدغه انسان معاصر را بشناسد تا بدون قضاوت به سؤالات وی پاسخ دهد و سادهترین راه برای یافتن این استادِ راه پیموده مطالعه گنجینههای بینظیر عرفا و استادان برجسته است.
گلپروریراد اکنون در «سروشای ناکجا» به دنبال پاسخ به یک سؤال حیاتی است: «آموزههای سهروردی یا بایزید بسطامی که متعلق به قرنها پیش هستند، امروز به چه کارِ انسانِ گرفتار در عصر دیجیتال میآیند؟»
وی با اشتیاق توضیح داد که سهروردی اتفاقاً برای انسان معاصر حرفهای بسیاری دارد؛ چرا که او نخستین قدمِ سلوک را «آموزش علم فلسفه» میداند. یعنی سلوک عرفانی که در عرفان ما با زهد و ریاضت معنا شده، در نگاه شیخ اشراق در گام اول با علم فلسفه شروع میشود. سهروردی بر این باور است که اگر مقدمات درست اندیشیدن و درست پرسشکردن را ندانیم، هرگز پاسخی که دریافت میکنیم را نخواهیم فهمید.
عرفان، ساحتِ بیجنسیتیِ انسان
یکی از زیباترین فرازهای سخنان نویسنده «سروشای ناکجا»، تبیین جایگاه زن در عرفان بود. او با بیانی قاطع گفت که پیام شیخ اشراق، پیامی برای «انسان» است و در مقامِ انسان، جنسیت محو میشود. وی به تحریفهایی اشاره کرد که بعدها با تأویلهای مردسالارانه، نقش زنان را در متون دینی و عرفانی کمرنگ کردند.
گلپروریراد با بیان اینکه این تغییر و تحریف در ادیان مختلف چنان دامنه وسیعی داشته که نقش زن در عرفان بسیار کمرنگ و حتی نادیده گرفته شده است، گفت: «در اسلام و مخصوصاً در مذهب تشیع پیامبری که دین جدید - اسلام - را به جهانیان عرضه میکند، دختری دارد که وقتی نیایشهای وی را بررسی میکنیم با یک فضا و میدان وسیعی از آگاهی مواجه میشویم که حقیقتاً جنسیت بردار نیست. شما با عارفهای مواجه میشوید که به تمام ابعاد نیازهای انسانی آگاهی دارد.» او معتقد است اگر غبار تأویلهای ناصواب را کنار بزنیم، حقیقت عرفان، حقیقتی فراجنسیتی است.
انتشارات نجم کبری؛ میراثبانِ نور در کویِ گوهردشت
پایانبخش این ضیافت اندیشه، سخنان بانو «ناهید نظری»، مدیر پرتلاش انتشارات نجم کبری بود. او که از سال ۱۳۸۲ به همراه بانو گلپروریراد، بنای این حرکت فرهنگی را گذاشته است، تاریخچهای از فعالیتهای انتشارات را مرور کرد. از برگزاری اولین سمینارهای تخصصی برای عرفای بزرگی چون نجم کبری تا حضور مداوم در نمایشگاههای بینالمللی با بیش از ۱۴۰ عنوان کتاب مرجع.
خانم نظری با اشاره به کتابهایی همچون «حسامالدین خالق مثنوی معنوی» و «مکتب عرفانی آذربایجان»، تأکید کرد که آثار این نشر، حاصل سالها زحمتِ محققانه استاد کاظم محمدی و نرگس گلپروریراد است که به عنوان منابع دستاول در مجامع علمی شناخته میشوند.
اما در پسِ این افتخارات، اندوهی نیز در کلام مدیر انتشارات نهفته بود؛ اندوهی از بابت حذف تدریجی کتاب از سبد خرید خانوادهها و تعطیلی نمایشگاههای استانی در البرز. او با نگرانی گفت که حتی در پایتخت نیز رغبت به خرید کتاب کاهش یافته و پیوند مستقیم ناشر با مخاطب در استانها سست شده است.
فرجامِ سخن؛ رؤیایی در ناکجا
مراسم رونمایی از «سروشای ناکجا» به پایان رسید، اما زمزمههای فلسفی و بوی خوش عرفان سهروردی در فضای دفتر نشر باقی ماند. کتابها امضا شدند و عکسهای یادگاری ثبت گشت، اما آنچه از این نشست در خاطر ماند، نه بوی کاغذ بود و نه رد مرکّب؛ بلکه امیدی بود که در دلهای حاضرین زنده شد. امید به اینکه هنوز هم میتوان در غوغای فضای مجازی، به دنبال «سروش» بود و در میانه هیاهوی دنیا، راهی به «ناکجا» یافت؛ همان ناکجایی که به تعبیر شیخ اشراق، وطنِ اصلیِ روحِ آدمی است.
این گزارش، ادای دینی بود به کسانی که در البرز، چراغبهدست در پی حقیقت میگردند و به ما یادآوری میکنند که برای درست رفتن، ابتدا باید درست پرسیدن را آموخت.










