الهیات فمنیستی- بخش اول
الهیات فمنیستی و رهیافتهای متفاوت زنان
جریانهای فمنیستی که در اواخر قرن18 و اوایل قرن19 حرکت انتقادی خود را شروع کرده بودند؛ در روند این حرکت حوزههای مختلفی را تحت پوشش قرار دادند. این حوزهها از مسائل اجتماعی و حقوقی شروع شد و به مباحث فلسفی، اخلاقی و معرفتشناسی نیز کشیده شد. به طور کلی هر حوزهای که میتوانست ریشههای فرودستی زنان از انجا نشات گرفته باشد و نظام مردسالار را به نحوی تقویت کند مورد انتقاد فمنیستها قرار گرفت.
یادداشت- امیدبانوان؛ زنان در ردیابی ریشههای تفاوت گرایی در جامعه به نقد و بررسی مباحث کلامی و دینی نیز متوسل شدند و بحثهای متفاوتی در این زمینه شکل گرفت. این حوزه از پر مخاطرهترین و جنجالیترین حوزههایی بود که فعالان فمنیست به آن ورود کردند زیرا بر روی عمیقترین و حساسترین بخش اعتقادات یعنی دین دست گذاشتند و صراحتا متون مقدس را مورد نقد و بررسی قرار دادند.
در ابتدا الهیات فمنیستی در جوامعی شکل گرفت که حضور اجتماعی زنان ویژگیهای خاصی داشت و زنان در اجتماع فقط به عنوان ابژه جنسی مورد توجه قرار میگرفتند. در این فرهنگ و نگاه به زن، حضور اجتماعی زنان تهدیدی برای خلوص و پاکی مردان تلقی میشد. از سوی دیگر زنان آموخته بودند خشم و خشونت و دوری از اجتماع و ...در حق آنها امری مشروع و عادی است چون این محدودیتها را از سوی کتب مقدس و دین میپنداشتند، به عبارتی دیگر زنان بر اساس اموزههای کتب مقدس خود را موجودی فرودست و جنس دوم میدانستند. اما بعد از حرکت جریانهای فمنیستی و حضور زنان در اجتماع، زنان به تدریج توانستد بین زندگی خود و کتب مقدس رابطه برقرار کنند و اموزههای دینی را به چالش بکشند.
الهیات فمنیستی در میان زنان با بحثها و نظریات متفاوتی روبرو شد و به رهیافتهای متفاوتی نیز در این باره انجامید. در این نوشتار پس از ذکر تاریخچه شکل گیری الهیات فمنیستی به بیان رویکردهای مختلف فمنیستها در این حوزه میپردازم و نهایتا الهیات فمنیستی را با توجه به آموزههای کلام امامیه مورد نقد و بررسی قرار خواهم داد.
تاریخچه الهیات فمنیستی
میتوان گفت الهیات فمنیستی با این پرسش از سوی فعالان فمنیست آغاز شد: «آیا مسیحیت ذاتا دینی مردسالار و پدرسالار است؟[1]
پرداختن به این سوال به خصوص با توجه به «پروتستانیسم انجیلی» که بر جلوههای اخلاقی زنان تاکید بسیاری داشت به برداشتهای جدیدی از مبانی دینی انجامید. از نمونههای این برداشت نوین میتوان به نامه سارا گریمکی به دوستش اشاره کنیم که مضمون اصلی این نوشتار اشاره به آفرینش برابر برای زن و مرد است.[2] الیزابت کدی استانتون در کنابی تحت عنوان «انجیل زنان» مسیحیت و کتاب مقدس را با چالشهای مهمی روبرو کرد.
با وجود این فعالیتها هنوز الهیات فمنیستی مانند امروز مطرح نبود و فقط بحثهای کوتاه و پراکندهای مطرح شده بود. شاید مهمترین عامل شکل گیری الهیات فمنیستی «الهیات آزادی بخش» با گفتارهای نوینی درباره کتب مقدس بود که بسیار مورد عنایت و توجه فعالان فمنیست قرار گرفت.
الهیات فمنیستی با انتشار مقاله ای از سیونگ گلدشتاین در سال 1960 به نام «موقعیت انسانی؛ یک دیدگاه زنانه» وارد مرحله جدیدی شد. در این مقاله به بررسی مجدد مسائلی مانند گناه، وارستگی و سعادت با دیدگاهی زنانهنگر پرداخته شد. مهمترین محور مورد انتقاد این مقاله عقاید مسیحیت در زمینه غرور، خودپسندی و گناهان دیگر، از نقطه نظرهای کاملا مردانه بود، گلدشتاین معتقد بود صدای زنانه در تفسیر این مزامین همواره خاموش بوده است.[3]
در سال 1980 جودیت پلاسکو در رسالهای با عنوان «جنسیت، گناه و توفیق» انتقادهایی مهمی را درباره اموزههای مسیحیت وارد کرد. او معتقد بود در مسیحیت حتی قالب کلمات نیز با تجربیات مردانه پیوند خورده است و تجارب زنانه همیشه در حاشیه بوده است.
به این ترتیب الهیات فمنیستی رسما حرکت انتقادی خود را شروع کرد و با برگزاری کنفرانسهایی در امریکا زمینهای فراهم شد که مجلهای به نام «کانسلیوم» فعالیتهای خود را در زمینه ترویج الهیات فمنیستی آغاز نماید.[4]
اما نام الهیات فمنیستی با نام مری دالی پیوند خورده است و از او به عنوان مادرخوانده الهیات فمنیستی یاد میشود. مری دالی از معروفترین و تاثیرگذارترین شخصیتهای الهیات فمنیستی است به گونهای که مطالعات اثار و اندیشه او برای شناخت بهتر الهیات فمنیستی بسیار ضروری و مهم است. مری دالی اولین زنی بود که موفق شد در رشته الهیات مدرک دکتری بگیرد و از رساله خود با عنوان «کلیسا و جنس دوم» دفاع کند.
مری دالی به طرز مشهودی تحت تاثیر سیموندوبوآر بود. مری دالی به بررسی ویژگیهای مردسالارانه الهیات و در حاشیه بودن زنان در الهیات پرداخت و این نوع نگاه مردسالارانه در الهیات را به شدت در ارزشهای زنانه منفی و ویرانگر میدانست.[5]
مری دالی با انتشار دومین اثرش با نام «فراسوی خدای پدر» الهیات فمنیستی را از مرحله انتقادی وارد مرحله تفکر ساختاری کرد. او در این کتاب سعی کرد تا تفکرات مهم کتب مقدس و مسیحیت را از منظری زنانه مجدد تعریف کند و شرح جدیدی از خدا، انسان، گناه، رستگاری و... ارائه دهد که متناسب با فهم زنان بوده و عامل فرودستی و سرخوردگی زنان نشود.[6]
مری دالی در این کتاب شعار معروف الهیات فمنیستی یعنی «اگر خدا مذکر است پس مذکر خداست» را مطرح کرد. این کتاب از افراطیترین و تندترین آثار الهیات فمنیستی است. از دیگر اثار دالی در زمینه الهیات فمنیستی به کتابهای «شناخت محیط زیست زنانه» و «شهودت محض» میتوان اشاره کرد.
رزمری رد فورد رتر و الیزابت شاسلرفیورنزا از دیگر متفکران تاثیرگذار در الهیات فمنیستی بودند که با کتابهای؛ «سکس گرایی و گفتههای خداوند» و «یا یاداو» به بخشهایی از الهیات فمنیستی پرداختند.
به طور کلی میتوان گفت الهیات فمنیستی در جریان شکل گیری خود دو مرحله بسیار مهم را پشت سر گذاشته است، مرحله اول مرحله صرفا انتقادی از آموزههای مسیحیت و یهودیت بود اما در مرحله دوم فعالان فمنیسم در این حوزه سعی کردند یک ساختار فکری زنانه در زمینه الهیات را سازمان دهی کنند و جایگزین نظام الهیاتی و کلامی مردانهای که قرنها بر کلیسا و تفسیر متون مقدس سایه افکنده بود کنند.
[1] Randi r.warne-theology feminist- p472
[2] حمیرا مشیرزاده، از جنبش تا نظریه اجتماعی، ص 54-57
[3]مارجوی ساشوکی، الهیات فمنیستی، ص182
[4] محمد لگن هاوزن، اسلام در رویارویی با فمنیسم، ص32
[5] مارجوی ساشوکی، الهیات فمنینیستی، ص185
[6] همان
کدخبر: 7135
نویسنده: زینب تاجیک







