کاپوچینو و موفقیت، ۱۰۱ داستان کوتاه
کتاب «کاپوچینو و موفقیت» اثر سادهای با ۱۰۱ داستان انگیزشی برای هر کس از هر طبقه و قشری است.
کتاب خوب- امیدبانوان؛ نویسنده کتاب، ریچارد کوئک (۱۹۵۳) درباره عنوانی که برای اثرش انتخاب کرده مینویسد: به این دلیل عنوان «کاپوچینو و موفقیت» را برای این کتاب انتخاب کردهام که من هم مثل میلیونها مردم سراسر جهان دلم برای یک فنجان کاپوچینو لک میزند. دوستداران کاپوچینو نمیتوانند یک روز بدون این ماده لذیذ سر کنند. همانطور که به کاپوچینو عادت کرده یا معتادش شدهایم برای دست یافتن به موفقیت باید به موفقیت و امید و آرزوی آن عادت کنیم و معتادش شویم.
بعضی از داستانهای کتاب کاپوچینو و موفقیت از جمله بهترین قصههای باستانی و قدیمی هستند و نکتهٔ گرانبهایی دارند که به خوانندگان به بهترین نحوی انگیزه میبخشند. در واقع میتوان گفت که ما نیاز مبرمی به این کتاب داریم و برای همگان مفید است.
وقتی یکی از این داستانها را میشنویم یا میخوانیم، شاید خود داستان از یادمان برود، اما نکتهٔ اخلاقی و تعالیم و آموزههای آن در ذهنمان نقش میبندد: در اواخر دههٔ ۱۸۸۰ اسقف نامداری در امریکا میگشت و برای رهبران دانشگاهی و مذهبی سخنرانی میکرد. عدهای از افراد برجسته در جایی از او برای شام دعوت کردند. هنگام صرف شام کسی از او پرسید: «دربارهٔ آیندهٔ بشر چه نظری دارید؟» اسقف بعد از لحظهای مکث جواب داد: «به نظرم آیندهٔ بشر تیرهوتار است.
هر چیزی را که باید کشف کرد کشف کردهایم. هر چیزی را که باید اختراع کرد اختراع کردهایم، هر چیزی را که باید خلق کرد خلق کردهایم.» یکی از حاضران گفت: «به نظرم روزی میرسد که ما هم مثل پرندگان پرواز کنیم.» اسقف عصبانی شد و به گویندهٔ این سخن پرخاش کرد و گفت: «شما دیوانه هستید. پرواز فقط مال فرشتگان است.» این را گفت و به حالت قهر از مهمانی خارج شد. جالب این است که نام خانوادگی این اسقف «رایت» بود. سالها بعد اورویل و ویلبِر، دو پسر این اسقف، رؤیای پرواز انسان را در لجنزارهای نمکی کیتیهاوک عملی کردند.
کدخبر: 5493