دوشنبه، 28 تیر 1400 - 10:20

دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد

«دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد» مجموعه داستان کوتاهی به قلم آنا گاوالدا- نویسنده فرانسوی است. این کتاب ۱۲ داستان کوتاه را در خود دارد.

کتاب خوب- امیدبانوان؛ در یکی از داستان‌های کوتاه این کتاب می‌خوانیم: «هر بار که کاری می‌کنم، یاد برادرم می‌افتم و هربار که یاد برادرم می‌افتم، درمی‌یابم او این کار را بهتر از من انجام می‌داد. ۲۳ سال است این روند ادامه دارد. به راستی نمی‌توان گفت این حقیقت از من موجودی تلخ ساخته، نه، بلکه آدمی روشن‌بین بار آمده‌ام. برای مثال، الان در قطار سرخ شماره‌ی ۱۴۵۹ مبدا نانسی هستم.

بعد از سه ماه نخستین‌‌بار است مرخصی گرفته‌ام. خب، مشغول خدمت سربازی هستم، سربازی ناشی و آش‌خور، درحالی‌که برایم درجه‌ پیشاهنگیِ اداری گرفته بود، همیشه با بخش اداری پادگان غذا می‌خورد و پایان هر هفته می‌آمد خانه. بگذریم. سوار قطار می‌شوم. وقتی به کوپه‌ خودم می‌رسم (صندلی سمت راهروی قطار را رزرو کرده بودم.) زنی سر جای من نشسته، و باروبنه‌اش را روی زانوهایش پهن کرده. جرأت نمی‌کنم چیزی بگویم. پس از آن‌که چمدان بزرگ‌ام را به زحمت در جایگاه چمدان‌ها جا می‌دهم، روبه‌روی او می‌نشینم.

در کوپه دختر بانمکی هم هست که رُمانی درباره‌ مورچه‌ها می‌خواند. گوشه‌ لب‌اش جوش زده، البته بدون جوش خیلی دلبربا می‌شد. برای خودم از رستوران ساندویچ خریدم. خب، حالا ببینم اگر برادرم بود چه می‌کرد: حتماً لبخند گرمی به زن می‌زد، بلیت‌اش را نشان می‌داد و می‌گفت: «ببخشید خانم، ممکن است من اشتباه کنم، اما به نظرم بلیت... »، زن ملتمسانه عذرخواهی می‌کرد، خرت‌وپرت‌هایش را در کیف‌اش می‌ریخت و با عجله از جای برادرم بلند می‌شد» و...

 

کدخبر: 5822


السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
اللهم عجل لولیک الفرج
امید بانوان
System Advertise