پیش از آنکه مال شما باشیم
کتاب پیش از آنکه مال شما باشیم، روایت همزمان دو زندگی متفاوت و حکایتی از عشقی ستودنی، رنج و فداکاریهای بیپایان و الهامگرفته از وقایعی حقیقی است که لیسا وینگیت نوشته است. شیرین احمدی مترجم کتاب و انتشارات علمی ناشر آن است.
کتاب خوب- امیدبانوان؛ پیش از آنکه مال شما باشیم، پرفروشترین کتاب سال ۲۰۱۷ نیویورک تایمز بود که از سوی خوانندگان به عنوان برنده جایزه Goodreads Choice برای داستانهای تاریخی انتخاب شد.
درباره کتاب پیش از آنکه مال شما باشیم
رمان پیش از آنکه مال شما باشیم، روایت از دو زندگی زندگی متفاوت در دو نقطهی متفاوت دنیا است. یک زندگی پر از زرق و برق، ثروت و نور فلاش دوربینها و دیگری زندگی سادهای در کنار یک رودخانه. یکی زندگی خانوادهی یک سناتور است که همیشه جلوی دوربینها حاضر و آراسته هستند و لبخند بر لب دارند و دیگری، خانوادهای که به زندگی روستایی، کارهای سخت کشاورزی و همزیستی با جانداران کنار رودخانه عادت دارند. اما حقیقتی در داستان این دو خانواده وجود دارد. رازی که آنها را به همدیگر پیوند میدهد.
وقتی کوئینی، مادر خانواده روستایی از در زایمان به خودش میپیچد، و باید به بیمارستان منتقل شود، بچهها دزدیده میشوند و به یتیمخانهای منتقل میشوند. این آغاز ماجرای این کتاب است...
کتاب پیش از آنکه مال شما باشیم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
پیش از آنکه مال شما باشیم، برای دوستداران رمان و داستانهایی از نویسندگان خارجی، جذاب و خواندنی است.
جملاتی از کتاب پیش از آنکه مال شما باشیم
مادرم کاملاً درگیر جنبههای ریز زندگیمان است، مانند حرص و جوش خوردن بابت تار مو و برنامهریزی برای عکس خانوادگی کریسمس در ماه ژوئیه، اما پدرم برعکس اوست. او سرد است – جزیرهای از مردانگیِ غیرقابلنفوذ در خانهٔ زنان. میدانم که عمیقاً به مادرم، دو خواهرم و من اهمیت میدهد اما به ندرت احساساتش را بروز میدهد. این را هم میدانم که من برایش از همه محبوبتر هستم و در عینِ حال بیشتر از همه او را گیج میکنم. او محصول دورهای است که زنان برای تضمینِ پیداکردنِ شوهر به دانشگاه میرفتند. دقیقاً نمیداند با دختری سی ساله که با کسب رتبه اول کلاسش از دانشکده حقوق کلمبیا۱۴ فارغالتحصیل شدهاست و حقیقتاً از کار کردن در فضای بیرحم دفتر دادگستری ایالات متحده آمریکا لذت میبرد چه کند.
دلیلش هرچه هست – احتمالاً تنها به این دلیل که جایگاه دختر کمالگرا و دختر شیرین از قبل در خانوادهٔ ما اشغال شده بود – من همیشه دختر نابغه بودهام. عاشق مدرسه بودم و نتیجهگیری ناگفته این بود که میتوانم مشعلدار خانواده باشم، جایگزین یک پسر، کسی که راه پدرم را ادامه دهد...
کدخبر: 8408







