خیره به خورشید؛ غلبه بر هراس از مرگ
کتاب خیره به خورشید؛ غلبه بر هراس از مرگ نوشتهٔ اروین د. یالوم با ترجمهٔ مهدی غبرایی در نیکونشر چاپ شده است. «اروین دیوید یالوم» روانپزشک و نویسندهٔ آمریکایی است که بیشتر با رمانهای روانشناختیاش، مشهور است.

کتاب خوب- امیدبانوان؛ «اروین دیوید یالوم» در رمان «خیره به خورشید» تلاش میکند در قالب یک داستان روایی، مرگ و هراس از آن را برای خواننده به چالش بکشد و او را از این هراس برهاند.
ترس از مرگ ممکن است غیرمستقیم یا مستقیم در ما وجود داشته باشد. گاهی بهصورت یک بیماری روانشناختی در درون ما، گاهی یک دغدغه و ترس که مانع شادی ما و لذتبردن از زندگی میشود. فکرکردن مدام به مرگ مانند خیره شدن به خورشید است، نمیتوان آن را تاب آورد و ما را از پا در میآورد. او از دو قِسم تنهایی میگوید و از تأثیر هریک از این دو نوع بر ترس و اندیشه به مرگ.
کتاب خیره به خورشید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
از آنجا که فکر به مرگ و احتمالاً ترس از آن از نوجوانی که فرصت فکرکردن به مفاهیم اینچنینی برای هر انسان پیش میآید، وجود دارد؛ خواندن این کتاب برای نوجوانان ۱۴ساله تا کسانی که در سنین پیری خود را نزدیک به این اتفاق میبینند مناسب است.
درباره اروین دیوید یالوم
اروین دیوید یالوم (Irvin David Yalom) در سال ۱۹۳۱ میلادی و در واشنگتن دیسی در ایالات متحدهٔ آمریکا به دنیا آمد. وی روانپزشک هستیگرا و نویسندهٔ آثار داستانی و غیرداستانی است. او در ایران، بهعنوان نویسندهٔ رمانهای روانشناختی، بهویژه رمان مشهور «وقتی نیچه گریست»، شهرت دارد. یالوم جایزهٔ انجمن روانپزشکی آمریکا را در سال ۲۰۰۲ میلادی دریافت کرد.
یالوم، دانشآموختهٔ رشتههای پزشکی (در ۱۹۵۶ م.) و روانپزشکی (در ۱۹۶۰ م.) است. او، پس از خدمت سربازی، در سال ۱۹۶۳ استاد دانشگاه استنفورد شد و در همین دانشگاه بود که الگوی روانشناسی هستیگرا یا اگزیستانسیال را پایهگذاری کرد.
یالوم برای شرح تجربیات درمانی و ثبت آنها و همچنین برای کمک به روان انسانها کتابهایی داستانی و غیرداستانی نوشته است که همواره دیده و خوانده شدهاند. او، به گفتهٔ خودش، برای نوشتن کتابهای معروفی همچون «وقتی نیچه گریست» و «دژخیم عشق» که آمیزهای از روانشناسی و فلسفه هستند، از چیزهایی الهام گرفته است. نخستین کتابی که یالوم بهصورت رمان نوشت، «هر روز کمی به هم نزدیکتر» (۱۹۷۴) نام داشت؛ رمانی که با استفاده از تجربههایش در جلسات درمان با بیماران، آن را به شیوهای جذاب و به کمکِ دو راوی روایت کرد.
بعضی از آثار داستانی یالوم عبارتاند از:
(۱۹۸۹) جلاد عشق و دیگر داستانهای روان درمانی، (۱۹۹۲) وقتی نیچه گریست، (۱۹۹۶) دروغگویی روی مبل، (۱۹۹۹) مامان و معنی زندگی، (۲۰۰۵) درمان شوپنهاور، (۲۰۰۴) پلیس را خبر میکنم، (۲۰۱۲) مسئلهٔ اسپینوزا، (۲۰۱۵) خلقشدگان در یک روز و داستانهای رواندرمانی دیگر.
بعضی از آثار غیرداستانی یالوم عبارتاند از:
(۱۹۷۰) تئوری و عمل در رواندرمانی گروهی، (۱۹۸۰) رواندرمانی اگزیستانسیال، (۲۰۰۱) هنر درمان (نامهای سرگشاده به نسل جدید رواندرمانگران و بیمارانشان)، (۲۰۰۸) خیره به خورشید نگریستن (غلبه بر وحشت از مرگ)، (۱۹۹۷) یالوم خوانان [گلچینی از مشهورترین آثار اروین یالوم]، من چگونه اروین یالوم شدم (۲۰۱۷)، مسئله مرگ و زندگی است.
در سینما نیز فیلمهایی با الهام از آثار اروین یالوم ساخته و منتشر شدهاند:
فیلم مستند «پرواز از مرگ» (۲۰۰۳)، وقتی نیچه گریست (۲۰۰۷) بهکارگردانی Pinchas Perry که دیدار خیالی فریدریش نیچه (فیلسوف آلمانی) و یوزف برویر (پزشک اتریشی) و رابطهٔ پرفرازونشیب آنها را روایت میکند و فیلم Yalom"s cure بهکارگردانی Sabine Gisiger که در سال ۲۰۱۵ ساخته شد.
بخشی از کتاب خیره به خورشید
«در واقع در کار درمانگری جز فیلسوفان کلاسیک یونان، بخصوص اپیکور، اجداد روشنفکر خود را همپایۀ روانپزشکها و روانشناسان بزرگ اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، نظیر پانیل، فروید، یونگ، پاولوف، رورشاخ و اسکینر نمیدانم. هرچه بیشتر دربارۀ این متفکر شگفتآور آتنی یاد میگیرم، بیشتر میفهمم که اپیکور از پیشگامان روان درمانگری بوده است و در سراسر این کتاب از عقاید او استفاده خواهم کرد.
اپیکور در ۳۴۱ ق. م، کمی پس از مرگ افلاتون به دنیا آمد و در ۲۷۰ ق.م از دنیا رفت. خیلیها با نام او از طریق واژۀ اپیکور یا اپیکوری آشنایی دارند. این واژه کسی را وصف میکند که پیرو لذتهای ناب نفسانی، خصوصاً خور و نوش خوب، است. اما در واقعیت تاریخی اپیکور هوادار لذت نفسانی نبود؛ بلکه بیش از آن دغدغۀ نیل به آرامش (آتاراکسیا)۱ را داشت.
اپیکور «فلسفۀ طبی» را به اجرا گذاشت و در این نکته اصرار ورزید که پزشک تن را معالجه میکند و فیلسوف باید جان را مداوا کند. به نظر او فلسفه فقط یک هدف درست داشت: کاهش بدبختی انسان. و علت العلل بدبختی چه بود؟ به عقیدۀ اپیکور ترس همه جا حاضر از مرگ. او میگفت تصورِ ترسناک مرگِ ناگزیر با لذت آدمی از زندگی تداخل میکند و هر عیشی را منغّص میسازد. اپیکور برای کاهش ترس از مرگ تجارب فکری نیرومند متعددی را بسط داد که شخصاً به خود من در رویارویی با اضطراب مرگ کمک کرد و برای یاری به بیمارانم ابزاری در اختیارم گذاشت. در بحثی که به دنبال میآید، بارها به این عقاید ارزشمند رجوع خواهم کرد.
تجربۀ شخصی و کار بالینی به من آموخته که این اضطراب مرگ در تمام طول حیات شدت و ضعف میگیرد. بچهها از اوان کودکی چارهای جز دیدن نشانههای کوچک و بزرگ فناپذیری دور و بر خود ندارند: برگهای پژمرده، حشرات و پرندگان مرده و صدها سنگ گور بیانتها. بچهها شاید به تقلید پدر و مادر خود تماشا کنند و به فکر فرو بروند و ساکت بمانند. اگر نگرانی خود را آشکار کنند، پدر و مادرشان ناراحت میشوند و حتماً به دلداریشان میشتابند. بزرگسالان گاهی جملههای دلگرم کننده پیدا میکنند یا همه چیز را به آیندهای دور دست حواله میدهند یا با حکایتهای انکار مرگ دربارۀ رستاخیز، زندگی ابدی، بهشت و دیدار در قیامت، نگرانی بچهها را رفع میکنند».
کدخبر: 12104