جریان شناسی مبارزه با معنویت در نهاد خانواده
هفته پیش در گفتگو با «حسین بابازاده مقدم» استاد دانشگاه خوارزمی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج، دانشگاه علوم پزشکی و استاد همکار نهاد رهبری در دانشگاهها که سالهاست تاریخ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران و اسلام را تدریس می کند به این مفهوم رسیدیم که در ضدیت و مبارزه با دین با یک جریان روبرو هستیم و وقتی از جریان و جریان شناسی یاد میکنیم، منظور این است که حتما با یک حرکت سازمان یافته روبروییم که به دست افرادی با برنامه خاص ساخته شده و اهداف معینی را دنبال میکند.

کرج - امید بانوان؛ تیلدا حسینی؛ هفته پیش در گفتگو با «حسین بابازاده مقدم» استاد دانشگاه خوارزمی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج، دانشگاه علوم پزشکی و استاد همکار نهاد رهبری در دانشگاهها که سالهاست تاریخ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران و اسلام را تدریس می کند به این مفهوم رسیدیم که در ضدیت و مبارزه با دین با یک جریان روبرو هستیم و وقتی از جریان و جریان شناسی یاد میکنیم، منظور این است که حتما با یک حرکت سازمان یافته روبروییم که به دست افرادی با برنامه خاص ساخته شده و اهداف معینی را دنبال میکند. در نشست دومی که با این پژوهشگر و فعال فرهنگی - مذهبی داشتیم، نظر وی را در مورد مبارزه با معنویت در نهاد خانواده جویا شدیم و از وی خواستیم تا به جزئیات بیشتری در این مورد بپردازد. آنچه اینک مطالعه میکنید حاصل این گفتگوست:
جریانشناسی مبارزه با معنویت یعنی چه؟ اصلا سرآغاز این جریانات علیه نهاد خانواده و کلیت معنویت از کجا شروع شده است؟
وقتی از جریانشناسی صحبت میکنیم، یعنی اساسا با یک وضعیت غیر عادی روبروییم وگرنه به جای آن میشد از واژه پدیدارشناسی استفاده کرد نه جریان شناسی. وقتی این عنوان را انتخاب میکنیم یعنی جریانهایی تعمدا ساخته شده که موضوع معنویت را در میان خانوادهها از بین ببرد.
همه این ضدیتها علیه دین با دشمنی با کلمه مقدس «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز میشود. بنای اسلام بر پایه محبت و الفت الهی است. خداوند در قرآن کریم، کلام خود را با این مطلع آغاز کرده است و بارها با لحنی تذکرآمیز ذکر کرده: «خبر دارید من مهربان و بخشندهام؟» همه این فصلهای معنوی و الهی با این عنوان مقدس آغاز شده به طوری که اگر سورهای با «بسم الله الرحمن الرحیم» شروع نشده است، در سوره دیگری دوبار آمده است و به گونهای تعادل ایجاد شده است که هیچ جایی کلام بدون ارجاع به «رحمن» و «رحیم» بودن خداوند آغاز نشود. یعنی عالم محضر محبت خداوند متعال است و قرار است انسانها بر مدار این محبت رشد کنند. بچهای که به دنیا میآید ذاتا محبت در وی سرشار است و به مدد محبت است که قد میکشد، بزرگ میشود و پیش میرود.
اگر کودکی با همین مدار طبیعی رشد کند، هیچ وقت سرشاخههای معنویت در وجودش خشک نمیشود. اگر عکس این اتفاق رخ دهد، قطعا پدیده غیر طبیعی و بیرونی در این امر دخالت داشته است. نگاه اسلام به گونهایست که که فطرتا همه انسانها به دنبال معنویت هستند. شاخصهها و گزارههای زیادی موجود است که این ادعا را تایید میکند که فطرت انسان بر مدار الهی است.
در پژوهشی که اخیرا انجام شد، از بیست و شش هزار نفر در دنیا از آئینها، فرهنگها، مذاهب و نژادهای مختلف، در رابطه با معیارهای ازدواج سوال شد و از آقایان و بانوان جداگانه خواسته شد سه شاخصه را مطرح کنند. نتیجه پژوهش بسیار جالب بود که در تمام دنیا تقریبا همه شاحصههای یکسانی را مطرح کردند. این امر نشانگر این موضوع است که ما بر اساس فطرت خود عمل میکنیم و از مدار فطرت خارج نمیشویم. پس اگر فردی به چنین کارهایی روی میآورد اتفاقی غیر طبیعی رخ داده است که وی را از مدار معنویت خارج کرده است. این اتفاق خیلی خیلی غیرطبیعیتر می شود وقتی این فرد دقیقا خلاف مسیر کمالش راه را طی کند. مثلا در دنیای مجازی کلوپ خودکشی در ایران 250 هزار علاقه مند و دنبالکننده دارد. یعنی افرادی در مورد تجربیات و جزئیات خودکشی ناموفق خود با هم گفتگو میکنند!
اگر به هوای قدم زدن شبانه به پارکی بروید در بسیاری از نقاط آن به طور واضح بوی حشیش یا مواد مخدر را میتوانید استشمام کنید. آیا جامعه دینی به این صورت طراحی شده است؟ برنامه معنوی واقعی این است که خداوند در قالب دین فقط خواسته به انسانها پیامی را منتقل کند و معنویت طبیعی سالم و فطری را در بین انسانها حفظ کند.
بسیاری از هواداران این فرقهها معتقدند که رسالت آنها تغییر افراد و بهبود زندگی معنوی آنهاست، نظر شما چیست؟
کسی که در محیط اختلال ایجاد میکند و تلاش میکند انسانها را تغییر دهد، خود در حال پیمودن راه باطلی است. اساس و ادعای دین تغییر دادن انسانها نیست. شاید برای شما جالب باشد اما من حتی یک سند پیدا نکردهام که دین مدعی تغییر دادن انسان باشد. تغییر انسانها فقط کار خداوند متعال است و حتی خداوند هم در قرآن تأکید کرده است که «زمانی تغییر را ایجاد میکنم که خودتان تغییر کنید» و به آن فضای فردی یا جمعی برسید، آن وقت تغییر رخ میدهد.
ادعای تغییر انسانها کار فرقهها و کار فهم فرقهای است. همه مناقشهها از مخالفت با «بسم الله الرحمن الرحیم» شروع میشود و همین اصل اساسی است که حاکمیت محبت خداوند بر عالم را رقم زده است. کار این فرقهها خشک کردن و نابودی این محبت است.
با توجه که این که شما سالهاست در شناخت فرق ضاله و مبارزه با آنها تحقیق کرده و حتی کتابهایی نیز در این مورد تألیف کردهاید، اگر امکان دارد چند مثال و مصداق عینی از انواع فریبکاری فرق ضاله عنوان کنید:
در کرج زوجی هستند که ادعای خدایی کردهاند و حتی افرادی را نیز به دور خود جمع کردهاند! مرد معتقد است من خدای مردان هستم و زن ادعا میکند من خدای زنان هستم. از آن بدتر این که این زوج توانستهاند با همین ادعاهای کذب خود افرادی را به دور خود جمع کنند و آنان را وادار میکنند که صدها پله را یک به یک ببوسند تا به به مکانی که این زوجین نشستهاند، برسند و به آنها عرض ادب کنند. از آن بدتر این که اسم این مکان را هم کعبه گذاشتهاند! و این افراد فریبخورده به سمت این زوجین 17، 18 رکعت نماز میخوانند! بعد دوباره همین صد و چهل پنجاه پله را میبوسند و پایین میآیند. این زوج فریبکار اسم پسر خود را «مهدی دوران» و اسم دختر خود را «فاطمه الزهرای زمان» گذاشتهاند! جالب این است که وقتی از افرادی که به سمت روشنفکری غربی تمایل دارند، در مورد اینها سؤال میشود، آنها معتقدند که ما با این افراد موافقیم. چرا جمهوری اسلامی با فرقهها مخالفت میکند؟! چرا مذهبیها در برابر این افراد موضع میگیرند؟ خوب، الان علیرغم این همه دقت و رصد دیده شده این افراد در این فرقهها در مهمانیهای خصوصی خود داروی بیهوشی سگ به یکدیگر تزریق میکنند که سبب ایجاد حالتی شبیه خلسه شود. قبلا به آنها آموزش میدادند هورمون گوریل و خرس تزریق کنند، یا با جراحی پلاستیک گوش خود را شبیه گوش الاغ میکردند. الان هم که به این نحو تیشه به ریشه انسانیت میزنند. کدام یک از این رفتارها طبق نقشه کمال و رشد انسانی است؟ این چه رشد و تعالی است که از نظر ظاهر، رفتار و منش، انسان را به یک حیوان شبیه کنند؟
این افراد اساس و ریشه معنویت را میخواهند خشک کنند. تمام این موارد که من ذکر کردم موارد علنی، افشاء و رسوای اینها بود که کاملا تابلو و عیان است. یعنی هر فردی که با چنین صحنههایی روبرو شود، تشخیص میدهد که چه چیزی درست و چه چیزی غلط است. اما بخش دیگرای از اعمال این فرقهها مربوط به بخش غیر تابلوی آنهاست که بسیار خطرناکتر است. رمز گشایی این حرکتهای بدون تابلو بسیار حائز اهیمت است.
چگونه میتوان این رفتارهای نامحسوس و خزنده را رمزگشایی کرد؟
برنامه تربیتی اسلام بدین گونه است که «فذکر فانما انت مذکر» هر چه به شما گفته شد، ابلاغ کن. پیامبر هیچوقت کسی را مثلا در غاری یا مکانی خلوت نبرد که وی را تربیت کند. یا به کسی نگفت بیا نزد من و به گناهان خود اعتراف کن تا من به خداوند بگویم تو را ببخشد! در کجای دین ما آمده که موقع خواب با انواع تکنیکهای انرژی به زندگی دیگران سفر کنند؟ امروز جریان خزندهای که در بین خانوادهها در حال حرکت است، این است که تقویت باورهای مذهبی را به افراد غیر متخصص سپردهاند که بسیار خطرناک است. یکی از بدبختیهای ما اینست که حتی در سخنرانیهای هیئت که باید از قشر محترم روحانی بهره ببرند از افراد غیر متخصص استفاده میشود.
یکی از برنامههای اساسی مبارزه با معنویت حذف نقش روحانیت است. باید قطب و مرید و مراد را برداریم و به جای آنها از القاب مطابق با دین خود استفاده کنیم. اینقدر به القاب تهی و قلابی دانشگاهی تکیه نکنیم. بسیاری از این افراد اصلا سواد کافی ندارند ولی خود را دارای دکترای متافیزیک و کیهان شناسی و غیره معرفی میکنند. به عنوان مثال، همین فردی که با فرقه کیهانی بیش از 50 هزار نفر را درگیر خود کرده بود، رشته برق خوانده ولی اطرافیان وی از جمهوری آذربایجان مدرک دکترا برای او گرفتهاند! به نظر شما چرا این کارها را میکنند؟ چرا از روحانیت که این همه سال در رشتههای معنویت و مذهب تحصیل کردهاند، بهره نمیبرند؟ میگویند ما به حرفهای جدید نیاز داریم. چرا تا یک دکتر در فامیل میبینید سریع یاد انواع بیماری خود افتاده و سعی در دریافت مشاوره میکنید. چرا به او تکیه میکنید؟ به پشتوانه مدرک و تحصیل وی. مبدا انحراف معنویت این است که افراد از غیر متخصص در آموزههای معنوی بهره میبرند. به میزانی که جامعه از روحانیت فاصله گرفت، مشکلات معنوی و فرهنگی ما نیز افزایش یافت.
یکی دیگر از موضوعاتی که دشمنان دین آن را اساس کار خود قرار دادهاند، این است که دینداری را در عالم تبدیل به یک موضوع بدون پرستیژ کردند. طوری تبلیغ کردهاند که دین یعنی نماد عقب ماندگی و تهجر و این مایه تأسف است!
این گفتگو نیز ادامه دارد. امیدواریم در این سلسله مباحث که به طور ویژه به شناخت انواع جریانات خطرناک ضد دین پرداخته شده است، چراغ راهی پیش روی شما قرار دهیم تا با کلمات و واژههایی به ظاهر زیبا و عوامفریبانه در دام این چنین فرقههای ضاله و خطرناکی قرار نگیریم. فراموش نکنیم تنها با مشعل فروزان ایمان، آگاهی و توکل است که میتوان از این مسیر پر پیج و خم گذشت و چه زیبا گفت، حافظ علیه الرحمه : «تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست؛ راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش.»
کدخبر: 77