شعری از قیصر امین پور
شعری از «قیصر امین پور» با نام «از خویش میروم که تو با خود بیاری ام» تقدیم نگاه حضرت بقیه الله الاعظم حضرت مهدی میشود، باشد که نگاه مهر ایشان دمی از سرنوشت ما و سایه بلند ایشان لحظهای از سرنوشت این امت دور نگردد. به امید ظهورش صلوات.

از نو شکفت نرگس چشم انتظاری ام
گل کرد خارخار شب بی قراری ام
تا شد هزار پاره دل از یک نگاه تو
دیدم هزار چشم درآیینه کاری ام
گر من به شوق دیدنت از خویش می روم
از خویش می روم که تو با خود بیاری ام
بود و نبود من همه از دست رفته است
باری مگر تو دست برآری به یاری ام
کاری به کار غیر ندارم که عاقبت
مرهم نهاد نام تو بر زخم کاری ام
تا ساحل قرار تو چون موج بی قرار
با رود رو به سوی تو دارم که جاری ام
با ناخنم به سنگ نوشتم: بیا، بیا
زان پیشتر که پاک شود یادگاری ام
کدخبر: 15603