نقش کدهای تربیتی در مدیریت احساسات
در زندگی، هنری بالاتر از مدیریت احساسات نیست چرا که احساسات ما سر منشأ شکلگیری افکار و رفتار ما میباشد، لذا اگر بتوانیم احساسات خود را به درستی تربیت کنیم به راحتی میتوانیم مابقی امور ذهنی و احساسی خود را نیز مدیریت کنیم.

احساسات در زندگی انسانها نقش مهمی ایفاء میکنند. سه احساس مهم خشم، ترس و غم درواقع حکم سه رنگ اصلی در نقاشی را دارند که یک هنرمند از ترکیب آنها میتواند رنگهای متفاوت بسیاری خلق کند. خشم و عصبانیت به ما احساس قدرت میدهد و باعث میشود در موقع لزوم از حریم خود بهتر دفاع کنیم. ترس به ما احساس امنیت میدهد و غم باعث میشود با دنیای درون خود دوباره آشتی کنیم و بعد از گذر دوره غم میل به برقراری ارتباط در ما ایجاد شود. اگر ترس و عصبانیت با هم ادغام شود، احساس حسادت ایجاد میشود، اگر ترس و غم با هم ترکیب شود احساس ناامیدی شکل میگیرد ولی وقتی سه احساس خشم و ترس و غم را به درستی مدیریت کنیم، آنچه خلق میشود احساس شادمانی است و شادی به ما امید و انرژی میدهد. اما شادی تنها ویژگی است که به تنهایی حاصل نمیشود مگر با مدیریت هوشمندانه سه خصلت خشم، غم و ترس.
در زندگی، هنری بالاتر از مدیریت احساسات نیست چرا که احساسات ما سر منشأ شکلگیری افکار و رفتار ما میباشد، لذا اگر بتوانیم احساسات خود را به درستی تربیت کنیم به راحتی میتوانیم مابقی امور ذهنی و احساسی خود را نیز مدیریت کنیم.
آنچه باعث شد گزارش این هفته را به مبحث مدیریت احساسات اختصاص دهیم، کمرنگ شدن شادی در زندگی به ویژه در قشر جوان است. این روزها از غم و ناامیدی گفتن و نوشتن به ویژه در دنیای مجازی آنقدر مد شده که گویی افراد با غمگین نوشتن مطالب یا از غم گفتن بیشتر دنبال جذب مخاطب، دلسوزی مخاطب یا جذب لایک بیشتر هستند. در حالی که به نظر نگارنده شاد و پرانرژی بودن، مثبت فکر کردن و ترویج شادی و تفکر مثبت با ایجاد انرژی همگانی که خلق میکند، باعث ارتقاء روحیه مخاطب و افزایش انرژی مثبت در جامعه خواهد شد و این کار میسر نیست مگر این که انسانها بتوانند بر نفس و روحیات خود مدیریت بهتری داشته باشند و این مدیریت بر اساس جنسیت و نوع شخصیت افراد و همچنین سن و سال و طبقه اجتماعی و فرهنگی افراد متفاوت است. به عنوان مثال زنان رضایت و خوشبختی را تابع خوشبختی و رضایت اطرافیان به ویژه فرزندان میدانند و این امر سبب میشود شادی خود را در اولویت آخر قرار دهند که اتفاقا چندان ایده درستی نیست. چون اولا خوبست که شادی انسان منوط به شادی بقیه نباشد، ثانیا وقتی انسان به لایه احساسات خود بها دهد نه تنها خودخواهی نیست که برعکس ضرورتی جدی در امر خودسازی محسوب میشود. اما شادی در مردان تابع موفقیتها و دستاوردهای آنان است، یعنی باز هم شادی آنها به عوامل خارجی بستگی دارد با این تفاوت که طولانیتر است. ولی شادی در زنان تابع پیش شرطهای متفاوتی است و معمولا با این شرط شروع میشود که من شادم اگر... و متاسفانه همه این اگرها به موقعیت یا شخص دیگری برمیگردد.
انسانی که به فرهنگ احساس خود دسترسی کامل داشته باشد و از زیر و بم واژههایی که از طریق آنها با دیگران ارتباط برقرار میکند، به خوبی آگاه باشد؛ دست از تلاش مأیوسانه برای کتمان، انکار و کنترل نامطلوب احساسات منفی برمیدارد و به سطحی از آگاهی میرسد که با احساسات خود به صلح رسیده و آنها را بهتر مدیریت میکند، چنین فردی قادر است با خوشبینی و و نگرش صحیح به موقعیت بوجود آمده همچنان مهربانی را تمرین کند و به روابط محبت آمیز خود با دیگران در چارچوبی منطقی قوام بخشد.
افراد شاد معمولا سطح رضایتمندی بالاتری دارند و در عین حال سطح انتظاراتشان از دیگران بسیار پایین است. به همین دلیل نیز رفتار یا کنش دیگران کمتر سبب ناراحتی یا بروز واکنشهای هیجانی سریع و نامطلوب در آنها میشود.
شادی با مدیریت درست احساس رابطه مستقیم و تنگاتنگی دارد و این مدیریت فارغ از فطری بودن بسیاری از خصایل جنبه اکتسابی نیز دارد. مثلا ممکن است زنان در کنترل خشم خود در محیط کار ید طولانی داشته باشند که فطرتا در وجود آنها نهادینه شده است ولی همین مدیریت خشم اگر از جنبه اعتدال خارج شود و رنگ خودآزاری به خود بگیرد سبب از بین رفتن شادی در آنها میشود و به مرور آنها را به موجودی بسیار منضبط و غمگین تبدیل میکند. لذا در این شرایط مدیریت احساس را باید آموزش دید و با استفاده از الگوهای صحیح عینی و ملموس یاد گرفت چطور علاوه بر مهار خشم به شادی نیز رسید.
اصولا در هر جامعهای یک سری کدهای فرهنگی وجود دارد که فرزندان طبق آنها بزرگ و تربیت می شوند. این کدها از سطح انتزاعی تا سطح کاملا عینی دنیای ما را تشکیل میدهند و هر چقدر این کدها با واقعیات ملموس جامعه ارتباط عمیقتر و ملموستری داشته باشند، مشکلات کمتری ایجاد خواهد شد. در این زمینه نیز زنان با شکستن این کدهای فرهنگی بیشتر مشکل دارند و از طرفی این کدها برای آنان پررنگ تر است. به عنوان مثال کوچکترین کدهای فرهنگی که برای مردان علیالسویه است برای زنان بسیار مهم است و شکستن آنها سبب ایجاد احساس شرم، گناه یا نارضایتی می شود و تمام اینها منجر میشود زنان به دنیای تنهایی خود بیشتر از قبل پناه ببرند و حتی افسرده شوند. در این مورد نیز لازم است بازنگری کلی در این کدهای فرهنگی صورت گیرد و از نو به این مقوله بپردازیم که چه چیزهایی درست است و چه مواردی را میتوان با یک بازنگری صحیح از فرهنگ خود حذف کرد.
به طور کلی انسانها در برخورد با اتفاقات دچار احساسات مختلفی میشوند و نحوه برخورد آنها با این اتفاقات بر اساس نگرش آنها متفاوت است. به عنوان مثال بعضی از افراد سعی میکنند از آن فرار کنند و همین گریز از احساسات نه تنها مشکلی را حل نمیکند که اتفاقا سبب تلنبار شدن احساسات میشود. دستهای دیگر سعی در بردباری و تحمل احساسات نامطلوب و حتی انکار احساسات خود میکنند و نمیخواهند بپذیرند که باید در درک جزئیات احساس خود مهارت بهتری داشته باشند.
در هر صورت هر احساسی در اثر برآیند اتفاقاتی که در اطراف ما رخ میدهد در ما ایجاد میشود و ما باید بتوانیم پیام هر یک از این احساسات را درک کنیم و بفهمیم علت این احساسی که امروز مرا به دنیای غم یا شادی کشانده چیست؟ در قدم بعدی جزئیات احساسمان را به خوبی درک کنیم، به خصوص که بعضی از احساسات به شدت همپوشانی دارند و تشخیص آنها کمی سخت است. در قدم بعدی باید به ندای درونی خود گوش دهیم. هیچ چیزی بهتر از نجوای درونی ما نمیتواند به ما در مدیریت احساس و افکار ما کمک کند.
انسانها به حکم انسان بودن از همان ابتدای تولد تا لحظه مرگ در معرض اتفاقات و رخدادهای گوناگون قرار دارند و از آن مهمتر به مرور در معرض امتحانات و آزمایشات مختلف خداوند قرار میگیرند و چه زیباست که در تمام این مراحل آزمایش الهی باور کنیم همان خداوندی که ما را خلق کرد و از ما در همه شرایط مراقبت کرد قادر است ما را از شرایط سخت فعلی نیز عبور دهد. لذا با تغییر زاویه دید، با کمی تدبیر و توکل و با ذرهای مثبتاندیشی دنیای شادی را هم برای خود و هم برای اطرافیانمان بسازیم.
کدخبر: 55
روزنامهنگار: تیلدا حسینی