محمود سوداگر:
رقابت نابرابر مجریان تهرانی با مجریان استانی
آخرین بخش از گزارش مربوط به سفیران «مهر و هنر» را که به بیان مشکلات اجراء و دغدغه مجریان صحنه استان البرز اختصاص دارد، به یکی از پیشکسوتان و استادان مطرح این هنر، «محمود سوداگر»، اختصاص دادیم.

کرج - امید بانوان؛ تیلدا حسینی ذکر این نکته خالی از لطف نیست که استان البرز مهد هنرمندان نامی است ولی در تهیه این سلسله از گزارشات سعی شد به ترتیب با مجریانی از سه دهه مختلف 60، 50 و 40 گفتگو کنیم تا هر یک بنا بر تجربه و به فراخور نگاه خود به زوایای مختلف این فن و هنر بپردازند .
امید است سایر رسانهها نیز در حرکتی خودجوش به شناسایی و معرفی سایر مجریان و هنرمندان توانای استان البرز پرداخته تا شاید گرهای از مشکلات فرهنگی این سرزمین به دست طلایهداران فرهنگ باز شود.
محمود سوداگر یکی از توانمندترین مجریان کشور و گویندگان صدا و سیما است که البرز به نام، وجود و حضورش مفتخر است. استاد سوداگر متولد 30 آذرماه 1344 است، وی در بیان تاریخ تولدش گفت: شب چله به دنیا آمدم، شبی که مردم ایران یکی از پرخاطرهترین شبهای سال را جشن میگیرند. با همین جمله زیبا و تاثیرگذار به پای صحبتهای مردی مینشینیم که با کولهباری از خاطره و تجربه، تاریخ زنده و زبان گویای البرز محسوب میشود:
از چه سالی و چگونه به اجرا روی آوردید ؟
من در نوجوانی و همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی با پیوستن به جوششهای انقلابی و آغاز کار انجمنهای اسلامی و امور تربیتی وارد تئاتر، اجرا و فعالیتهای فرهنگی شدم و تاکنون بیش از 40 تا 50 حوزه فرهنگی و هنری و سیاسی را تجربه کرده و از نزدیک در آن مسؤلیتها فعالیت کرده و در برخی از آن حوزهها به صورت حرفهای مشغول خدمت بودم. روزنامهنگاری، عکاسی، فیلمبرداری، تئاتر، مدیرتولید، تهیهکنندگی و اجرای برنامههای مختلف رادیو – تلویزیونی، فعالیتهای فرهنگی و هنری در بسیج و سپاه و میتوانم بگویـم همسنگری و همکاری با بسیاری از شهدا و جانبازان در صدر افتخارات حرفهای اینجانب قرار داشته و این مهم در شکلگیری اندیشه و تعیین مسیر زندگی فرهنگی هنری من نقش داشت. اما در این میان اولویت اصلی و عشق واقعی من به عرصه اجرا و پرداختن به حوزه فرهنگی جامعه بود.
با این وجود در عرصههای مختلف سیاسی و اجتماعی نیز کارهای فراوانی کردهام، از جمله مدیریت اداره کل روابط عمومی استانداری البرز، مسئولیت تعزیرات، مشاور استاندار، مشاور اجرایی و نماینده ویژهی شهردار، مسئولیت پیگیری مصوبات رییس جمهور را به عهده داشتهام و در دهها سمت اجرایی دیگر فعالیت داشتهام. از سوی دیگر توفیق داشتهام در اوایل راهاندازی آموزشکده سازمان حج و زیارت البرز به عنوان مدرس، جمعی از مدیران جدید را آموزش داده و در همین راستا سالها به عنوان خادم ضیوفالرحمن و حجاج انجام وظیفه نمایم و در سفرهایی که به سرزمین وحی یا عتبات عالیات داشتیم، از همین تجربیات فرهنگی استفاده کرده و سعی نمودهام برنامههای مختلف فرهنگی و مذهبی فراوانی برای زایران فراهم نموده و در کنار این کارها تدریس فن بیان و گویندگی برای علاقهمندان جوان را جزء برنامهها و وظایف همیشگیام قرار دادهام.
ابتدا در مورد مشکلات اجرا در البرز بگویید
باید بگویم که البرز مهد پرورش استعدادهای هنری است. خوانندگان به نام، آهنگسازان و نوازندگان مطرح کشوری، بازیگران حرفهای تئاتر، سینما و تلویزیون و مجریان صحنهای، تهیهکنندگان، نویسندگان، شعرا و هنرمندان نامآوری دارد که متاسفانه اصلا به آنها توجه نشده و در جهت شناسایی و ساماندهی آنها نیز تلاشی صورت نگرفته و هرگاه تصمیم بر جمعآوری لیستی از اسامی هنرمندان به میان آمده، هر مسئولی در دوره تصدی خویش هنرمندان رشته مورد علاقه خود را ساماندهی کرد و سایر رشتهها مظلوم واقع شدند. درحالیکه باید خانه هنرمندانی اصولی و درخور شأن استان تشکیل شود که همه هنرمندان در آن ذینفع و صاحب حق و نظر باشند و از وجود آنان برای پرروش استعدادهای جوان بهره گرفته تا این کار هم باعث انگیزش برای هنرمندان شود و هم منجر به خلق آثار هنری و ایجاد حاشیه امنی برای جوانان شود که در یک بستر فرهنگی مناسب رشد کنند و وارد مسائل ضد ارزشی نشوند.
استان البرز در حوزه اجراء با اشکالات فراوانی روبروست. شاید تهران و سایر شهرستانها با این موضوعات کمتر دست به گریبان باشند. ما در استان خود هم محدودیت داریم و هم مهجوریت که بخش دوم مربوط به هنرمندان است. از آن گذشته آنگونه که باید و شاید افراد در این حوزه شناسایی نشده و از ظرفیت آنان استفاده نمیشود.
باید بگویم این ضرب المثل که «مرغ همسایه غاز است» به نوعی کاملا در استان ما مصداق دارد و به دلیل نزدیکی البرز به تهران همه مولفههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ما تابع تهران شده و علیرغم اینکه بسیاری از هنرمندانی که در شبکههای مختلف صدا وسیما فعالیت میکنند، در شهرستان کرج و استان البرز کاملا گمنام و مهجور ماندهاند ولی در سایر استانها آنها را بهتر می شناسند و قدرشان را بیشتر میدانند.
باید این را هم اضافه نمایم که متاسفانه در استان، چون افراد یکدیگر را میشناسند و با هم رفاقت دیرینه دارند، مجریان توانمند استان را به چشم هنرمند تکنیکی و حرفهای نگاه نمیکنند. دقیقا مطابق اصطلاح فلسفی «هستی تو دستی» است یعنی به طور مثال تا این شست دست را داری قدرش را نمیدانی و زمانی که آن را از دست میدهی تازه به ارزش آن پی میبری!
ما در حوزههای مختلف مجریان هنرمند و صاحب سبکی داریم که به راحتی میتوانند هر جلسه و برنامهای را در هر ژانر اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و ... مدیریت کنند. بعضی از دوستانی که الان در شبکههای سراسری صدا و سیما در حال اجرا هستند را ما برای شبکه البرز معرفی کردیم، اما به راحتی از کنار آنها گذشتند و از پتانسیل آنها استفاده نکردند. به طور مثال یکی از همین افراد در حال حاضر به جای آقای شجاعیمهر در سیمای خانواده برنامه اجرا میکند! واقعا چرا باید به این راحتی مجری به این خوبی را کنار بگذارند؟
ما در البرز گویندگان و تهیهکنندگان تلویزیونی داریم با 36 سال سابقه فعالیت حرفهای که از نوادر گویندگی هستند و مثل آنها را دیگر نداریم. شاید در استان فقط یک نفر شبیه مرحوم «مهران دوستی» را داشته باشیم که متاسفانه کسی وی را نمیشناسد. الان که کار وی را تعریف کنم قدیمیترها راحت یادشان میافتد. برنامهای روزهای جمعه پخش میشد به نام «گزارش سیاسی هفته» با اجرای آقای جلیلی. صدای ماندگاری نریشن بخشهای سیاسی را روی تصاویر میگفت. کسی که در دوران دفاع مقدس اطلاعیههای عملیات را میخواند، در برنامه «سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی» هنگام پخش آرم سپاه صدایی بسیار جذاب و شنیدنی آیه شریفه «و اعدوا لهم من استطعتم قوه » را میخواند و جزء قدیمیترین گویندگان است. آقای «عبدالله علیخانی» برادر شهید و از خانواده معزز شهدا و از تهیه کنندگان به نام که ما چندین برنامه و مستند برای جانبازان شیمیایی و انتخابات مختلف را با همکاری هم تهیه کردیم. این فرد در کرج است! بارها وی را به جاهای مختلف معرفی کردیم، حتی به صدا و سیمای استان ولی متاسفانه در البرز از حضور وی بیبهرهایم.
به نظر شما دلیل این امر چیست؟
شاید یکی از دلایل آن انتصابهایی بود که در حوزه مدریتهای فرهنگی و هنری و رسانهای استان انجام شده است و متاسفانه در استان ما معمولا افرادی روی کار آمده و مسئولیت پذیرفتهاند که از استان و نیروهای آن شناختی نداشتند و جای تاسف بیشتر دارد که مشورت هم نمیگیرند و در نتیجه وقتی مدیری غیر بومی در رأس کاری قرار گیرد، سالها طول میکشد تا به یک شناخت واقعی از منابع انسانی، موقعیت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و هنری اولیه دست یابد. به طور مثال الان از زمان شروع کار صدا و سیمای مرکز البرز نزدیک به 4 سال گذشته و در این مدت کوتاه، 4 تغییر مدیریتی داشتیم. حال خوشبختانه با حضور آقای رامک که از قدیمیهای استان البرز است و شناخت خوبی نسبت به صدا و سیما دارد و نزدیک به یک دهه در سایر مراکز، مدیریت را تحربه کرده است؛ امیدواریم تغییراتی حاصل شود. البته این امر مستلزم همکاری سایر مدیران استان نیز میباشد و باید این تعامل دوسویه باشد. ان شاء الله بودجههای لازم هم برسد و بتوانند برنامهریزی کنند.
علت دوم جذابیتی است که معمولا چهرههای غریبه برای مدیران شهری دارد. معمولا مدیران دوست دارند در رزومه کاری خود از حضور مجریان کشوری نام ببرند! نه این که مجریان استان پتانسیل نداشته باشند، اتفاقا چهرههای شاخص و حرفهای در فن اجرا هستند اما این رغبت در مدیران نیست که از نیروهای استانی استفاده کنند و بدون توجه به این نکته که شرایط همتراز و برابر با آن مجریان وارداتی در استان البرز وجود دارد، شاید به مراتب بیشتر و بهتر. اما آنها بیشتر به دنبال اسم و شهرت چنین مجریانی هستند تا خود را مطرح کنند. وگرنه اگر ملاک جذب جمعیت و رضایت آنها باشد ما میتوانیم با یک پنجم قیمتی که این افراد به مجریان تهرانی میدهند، مجری بومی دعوت کنیم و همان کار را نیز انجام دهد.
آیا پرداخت دستمزدهای بالا برای اجرا کار درستی است؟
الان در سطح کشور مجریانی داریم که 8 میلیون تومان دستمزد میگیرند، مجریانی داریم که مثلا 5 سال قبل تنها یک یا دو برنامه تلویزیونی داشتند و الان اصلا در صدا و سیما نیستند! از آنها اگر بپرسید قیمت اجرا چقدر است؟ زیر 4 میلیون قیمت نمیدهند! و وقتی که روی جایگاه به اجرا میپردازند کاملا متوجه میشوید که هیچ وزنهای ندارند، فقط دو بار تصویرشان پخش شده است. ولی به راحتی این پولها به آنها پرداخت میشود و هیچ خصاصتی برای آنها نمیکنند درحالیکه وقتی میخواهند به یک مجری بومی یک میلیون یا 500 هزار تومان بدهند، بسیار سخت میگیرند و آخر سر آن چیزی که به دست مجری میرسد، شاید هزینه ایاب و ذهاب او را هم تأمین نکند!
جای تأسف بسیار است که مجری با 5 میلیون تومان دستمزد دعوت میکنند؛ دهها تابلو از اسم و عکس وی را به صورت بنر و ... در سراسر شهر نصب میکنند. ولی مجری استانی همان کار را انجام میدهد به جای آن 5 میلیون همان 500 هزار تومان عرف را هم نمیدهند و به اصطلاح رفاقتی با وی حساب میکنند، آن وقت یکجا هم اسمش را به عنوان مجری برنامه نمیزنند.
اصلا گویا برندسازی در استان ما معنا ندارد. در حالی که این برندسازی را باید صدا و سیما به عهده بگیرد. تمام این مجریان برتر کشوری مثل مجریان استانی از یک نقطه شروع به کار کردند و شاید ابتدای کار هیچ کس اینها را نمیشناخت، در برخی موارد با انتقادات زیادی روبرو بودند و کمکم در طول زمان با افزایش مهارت و تجربه و پخش تصویرشان در سیما معروف و صاحب تجربه شدند.
در افتتاحیه بسیاری از پروژهها که باید از هنرمندان و مجریان این استان استفاده شود، از مجریان خارج از استان دعوت میکنند که حتی به سمت افراد و تخصص و شرح وظایف آنها آگاه نیستند و به راحتی مهندس را دکتر و دکتر را مهندس خطاب میکنند. از آن طرف بسیاری از آنان مجریانی نیستند که روی سن برنامه اجرا کنند. یعنی اصلا تخصص و توان آن را ندارند. شاید در قاب تلویزیون و یا در رادیو که از روی نوشته میتوانند مطالب را بیان کنند، مجریان خیلی خوب و توانایی باشند ولی تجربه اجرای روی سن را ندارند. کافیست در برنامههای این چنینی اتفاقی بیفتد و آن سرعت عمل و یا حضور ذهن لازم برای رفع و رجوع آن را نداشته باشند. در بسیاری از این افتتاحیهها افراد معروفی را برای اجرا آوردند که اینقدر تپق زدند و اسامی را جابه جا اعلام کردند که جمعیت میخندیدند و جالبتر این که وقتی چنین اتفاقاتی رخ میدهد، کسانی که ما را میشناسند به ما نگاه میکنند و بارها شده ابراز تاسف کردهاند که شما بچههای این استان با این توانایی اینجا نشستید و آن وقت باید شاهد چنینن وضعیتی باشیم.
در نحوه پرداختها هم اجحاف میشود. همان دستمزدی که معمولا یک پنجم یا حتی یک دهم دستمزد مجری غیربومی است، با یک ماه یا دو ماه تأخیر پرداخت میشود. ولی برای مجریان غیر بومی یک ماه جلوتر از اجرای آنان، باید پولشان را به حساب کارتشان بریزند. بارها شده پول را به حساب مجریان خارج از استان ریختند و بنا به دلایلی مجری20 دقیقه آخر برنامه رسیده، چه تعهدی وجود دارد که اگر اتفاقی رخ داد یا برنامه را بد اجرا کرد یا اصلا به برنامه نرسید یا دیر رسید مبلغ پرداختی را عودت نماید؟
در موضوع برند سازی باید اضافه بکنم که به طور مثال آقای «روح الله حسینیان» جزو اولین مجریان شبکه 3 بود و بارها و بارها و هرساله از وی به عنوان شناسنامه شبکه 3 یاد میکنند. متاسفانه در البرز این برندسازی انجام نشده، نه این که نداشته باشیم، اتفاقا افراد شاخصی داریم که مردم و مدیران فرهنگی آنها را میشناسند.
ای کاش نظرسنجی صورت میگرفت و از مردم این پرسش میشد که «آیا دوست دارند مجریان از همشهریان خودشان باشند یا نه»؟ قطعا همه به هماستانی بودن رای میدادند چون مردم مایلند آن عرق بومی و استانی بودن را در شبکه خودشان ببینند. حضور یک مجری تهرانی که هزار بار در شبکههای مختلف دیدهاید، شاید آن لذت حضور مجری بومی را در یک برنامه استانی نداشته باشد، چون افراد با کیفیت بهتر و برنامههای بهتر در شبکههای دیگری که پول خوبی هم بابت تولید برنامه خرج شده و از هنرمندان برجسته هم استفاده شده این دست برنامهها را دیدهاند. برنامههای صدا و سیما بر اساس کیفیت طبقهبندی میشود. مثلا شما برنامه «الف» یا «ب» تهران را نمیتوانید با یک برنامه استانی و محلی مقایسه کنید، برنامههای استانی معمولا «ج» و یا «دال» هستند. و معمولا با این پولی که برای این برنامه قرار است هزینه کنید، نمیتوانید بهتر از برنامههای شبکههای سراسری را بسازید. پس شما با توجه به این بودجه محدود وقتی موفق خواهید شد که برندسازی کنید و مجری بومی را حمایت کنید. اگر فرصتی پیش بیاید که از شبکه البرز دعوت شود برای شبکه «شما» برنامه روی آنتن ببرد با کدام توان و شناخت از استان قرار است این کار عظیم انجام شود؟ در حالیکه نه از مجریان استانی استفاده کردند و نه شناخت کافی از شرایط و توانمندیهای استان دارند. مردم باید با مجریان و برنامهسازان احساس علق و علاقه کنند. یک زمانی به رادیو کرج میگفتند «رادیو خودمانه» ولی یک اشتباهی در آن بود که این اسم از نظر منطقهای شامل شهرهای اقماری اطراف و حتی غرب استان تهران مثل شهریار و رباط کریم ... نمیشد و این نامگذاری علق و علاقه ایجاد نمیکرد.
اجرا فن است یا هنر یا ترکیبی از این دو؟ مجریان باید چه آموزشهایی را دیده باشند؟
مجری باید آموزشهای لازم و گستردهای ببیند. کلاسهای مختلفی از فن بیان، سخنوری و ... در سطح شهر برگزار میشود و افرادی به عرصه آموزش وارد شدهاند که به لحاظ علمی پایه ضعیفی دارند یا از سطح علمی خوبی برخوردار هستند ولی فقط در یک رشته مهارت و تخصص دارند. مثلا در ادبیات فارسی یا در جامعهشناسی. در حالی که در آموزش اجراء، استاد باید مجموعهای از توانمندیها را داشته باشد. در پاسخ به سوال شما هم باید بگویم اجرا فن و هنریست که افراد میتوانند با تکیه بر استعدادهای خدادادی و آموزشهای اکتسابی به آن دست یابند.
فردی که برای آموزش انتخاب میشود باید اجراء رادیو – تلویزیونی، برگزاری انواع جنگها، افتتاحیهها و ... را تجربه کرده باشد. فن بیان، اطلاعات علمی، سیاسی، مذهبی، ادبی، دورهها و سبکهای مختلف ادبی، شعر و موسیقی را بداند. کلام، نوعی موسیقی است و مجری باید بتواند با زیباترین کلام و لطیفترین لحن سخن بگوید تا به دل مخاطب بنشیند.
این حوزه علاقهمندان فراوانی دارد. افراد زیادی ثبت نام کردهاند و بعد از چند جلسه مثلا 8 جلسه دو ساعته انتظار دارند مجری شوند. در حالی که با طی 50 ساعت کلاس که نمیتوان مجری شد.
در صدا و سیما در طول سال آموزش ضمن خدمت برای مجریان و گویندگان پیشبینی شده که ساعتها به صورت فشرده و گسترده، افراد آموزش اجباری میبینند. در این آموزشها استادان به نام از رشتههای مختلف به آموزش شعر، عروض، انواع سبکها و طرز بیان اشعار شعرای مختلف و دستور زبان میپردازند و بعد از آن آزمون کتبی و شفاهی برگزار میشود.
شما اگر به سبک و تاریخ ادبیات فارسی آگاه نباشید هیچگاه نمیتوانید تفاوت خوانش شعر حافظ با شعر رودکی یا فردوسی را بفهمید، در نتیجه نمیتوانید روی مخاطب تاثیر شگفتانگیز را بگذارید. مثلا نحوه بیان یک قطعه ادبی یا شعری که هنگام رژه قرائت میشود مسلما باید پر از حماسه و ضربآهنگ قدرتمندی باشد که به فضای نظامی و پر از شوکت ایرانزمین بخورد در حالی که در یک مراسم افتتاحیه یا مثلا در یادواره شهدا اشعار و مطالب متفاوت انتخاب و بیان میشود.
ما شاهد هستیم در این کلاسها که من از آن به یک دورههمی یاد میکنم تا یک کلاس معتبر که بتواند خروجی مناسبی به جامعه تحویل دهد، جوانان علاقهمند ثبتنام میکنند و اتفاقا در آنها افراد مستعدی هم دیده میشوند ولی هیچ خروجی ندارد. در شرایط اقتصادی امروز که پر کردن اوقات فراغت هزینه زیادی دارد حیف است که هم سرمایه خانواده اتلاف شود و هم وقت جوانان این گونه به هدر رود.
من به عنوان کسی که در طول 35 سال اجراءهای متفاوتی در سطوح بالای دستگاههای اجرایی کشور انجام دادهام، معتقدم اگر تلاش و کوشش و صبر و تحمل و تجربهی کار و فعالیت در حوزههای مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و هنری و یادگیری مهارتهای مختلف نبود، اصلا نمیتوانستم در رسیدن به خواستههای قلبی و ذوقی هنری و فرهنگی مورد علاقهام موفق شوم.
30 تا 40درصد موفقیت در هر کاری بستگی به استعداد خدادادی دارد که در وجود هر یک از ما خداوند به ودیعه نهاده. این استعداد چیزی نیست که بشود با سرتاس در جیب کسی ریخت! 60 تا 70 درصد دیگر به مطالعه، آموزش صحیح و تلاش شبانهروزی خود فرد بستگی دارد. افرادی که میخواهند مجری شوند، باید خیلی مطالعه کنند. هر شب حداقل یک ساعت و نیم مطالعه مفید در رشتههای مختلف ادبی، فلسفی، مذهبی و... داشته باشند و اطلاعات خود را مثل اقیانوسی گسترش دهند اما به آن عمق نیز ببخشند. استفاده از تجربهی پیشکسوتان در این زمینه بسیار موثر است. یکی از آرزوهای بزرگ من این است که زمینهای فراهم شود تا پیشکسوتان این عرصه گرد هم جمع شوند و فضای مناسبی را برای جوانان فراهم کنند. مثلا با برگزاری برنامهای از افراد علاقهمند درخواست شود برای تست صدا و کشف استعداد حضور یابند. و برنامهای مثل «مجری برتر» یا نظایر آن با حضور پیشکسوتان اجرا صورت گیرد، حتی اگر از این تعداد 20 نفر هم شناسایی شوند و آموزش ببینند با 2 سال آموزش متمرکز و هدفمند و قدرتمند و با بهرهگیری از متخصصین هر رشته استان البرز برای 30 سال آینده از نظر مجری توانمند تأمین است. ولی افسوس که به جوانان میدان داده نمیشود و از تجربه پیشکسوتانی که در این راه استخوان خرد کردهاند و با سختی و خون دل به این رتبه و جایگاه رسیدهاند، استفاده نمیشود.
چقدر تسلط مجری به اجرا در شرایط سخت و بحرانی را مهم میبینید؟
یک مجری حرفهای این اصل درونی را قلبا پذیرفته که فعالیت و کارش در زمان اجراء متعلق به مردم است. به همین دلیل اجازه ورود احساسش را هنگام زمان اجراء نمیدهد. اتفاقات زیادی ممکن است در زمان اجرا یا قبل از آن رخ دهد ولی هیچ یک دلیل بر این نیست که از وقتی که مردم به شما اعتماد کرده و در اختیارتان قرار دادهاند، سوء استفاده شود. در واقع یک مجری فدایی و خادم مردم است.
به عنوان سخن پایانی اگر پیامی به مدیران فرهنگی استان یا جوانان علاقهمند به کار اجراء دارید، بیان کنید:
اجازه دهید بنابر خواست قلبیام اول با جوانان سخن بگویم: با گذراندن یک دوره کلاس، نمیتوان مجری شد. باید استعداد و توانمندیهای خود را بشناسید و پس از آن فقط تلاش کنید و خودجوش به تقویت علم و دانش خود در همهی حوزهها بپردازید. اجراهای متفاوت برنامههای صدا و سیما را ببینید و اجرای هر مجری را به نقد بکشید، نکات مثبت و منفی هر یک را نتبرداری کنید و نظر خانواده و سایرین را در مورد آن جویا شوید. قشنگ، روان و صحیح و با توجه به زبان معیار یعنی فارسی صحبت کنید. سعی کنید برنامههای فاخر را تماشا کنید تا گوش شما به شنیدن آن جنس از کلمات عادت کند. در شناخت برنامههای فاخر تبحر پیدا کنید، آثار فاخر ایرانی، شاعران صاحب سبک مثل مولانا، حافظ، سعدی، فردوسی، بیدل دهلوی و کتابهای دینی، فلسفی و علمی و ادبی فراوان بخوانید تا گستره واژگان شما افزایش یابد و از آنها در کلام خود استفاده کنید. حروف و کلمات را درست و مناسب ادا کنید و در جملهبندیهای خود دقت کنید. به اجرا به عنوان یک شغل و منبع درآمد نگاه نکنید بلکه به عنوان یک هنر، یک فن با آن برخورد کنید. بعدها انشاء الله به عنوان شغل و منبع درآمد هم میتوانید به آن نگاه کنید.
و اما خواهش من از مدیران این است که با برنامهریزی صحیح علمی، جامع و مدون به حوزه فرهنگ و هنر نگاه کرده و از مشاوران خوب که مورد وثوق مردم میباشند در انجام کارها مشورت بگیرید. حوزههای هنری و فرهنگی و سیاسی کار خود را از هم متمایز و تفکیک کنید و شرح وظایف هر دستگاه را دقیقا مشخص و از موازیکاری پرهیز نمایید. در نهایت از هر اقدامی، هر هزینهای که به نام فرهنگ و هنر صورت میگیرد، خروجی بگیرید تا واقعا بفهمیم این کارها و این هزینهها خروجی مناسب داشته یا نه.
خواهش دوم من این است که به جوانان بها بدهید. بسیاری از جوانان مستعد و ارزشمند و دارای دغدغه فرهنگی و هنری در این شهر وجود دارند که نه کسی را میشناسند و نه جایی را برای آغاز فعالیتهای خود سراغ دارند. شما پارتی آنان شوید، دست آنان را بگیرید تا از نقطه درستی کار خود را شروع کنند.
در خاتمه از شما رسانهی محترم که وقت گذاشته و عرایض ناقص بنده را در اختیار خوانندگان محترم و فرهیختهی خود میگذارید، بسیار سپاسگزارم و برایتان آرزوی موفقیت دارم.
از طریق لینکهای زیر میتوانید گزارشات قبلی مربوط به سفیران «مهر و هنر» البرز را بخوانید:
گزارش اول: دست سرد مسئولین بر شانههای سفیران مهر و هنر
گزارش دوم: در گفتگو با شفیع شعلهکار: مجریان خط مقدم جبهه فرهنگی انقلاب هستند
گزارش سوم: در گفتگو با حسین بهزادیفر: سایه اسم هنرمندان تهرانی بر هنرمندان قدرتمند البرزی
کدخبر: 160
روزنامهنگار: تیلدا حسینی