وقتی ذوق انتصابات زنان به جوش میآید
انتصابات حوزه مدیریتی بانوان چندیست مورد توجه دولت قرار گرفته و واژهای نوظهور و نوپا به عنوان «دولتزنان» وارد واژگان سیاسی این کشور شده است. فارغ از اینکه دولتزنان در چه شهرها و استانهایی نمود بیشتری یافته و جامعه چه قدر با فرهنگ ورود زنان به عرصه قدرت و دولت آشنا شده و آن را پذیرفته است؛ آنچه مورد تأکید این نوشته است عدم باور خود زنان به این مقوله است.
کرج – امید بانوان؛ تیلدا حسینی؛ باید در صدر رصد اخبار روزانه حوزه زنان باشید تا باور کنید هر انتصاب در حوزه زنان را چگونه با صفات برترینی چون «اولین»، «نخستین» و یا قیودی چون «تنها» و «فقط» محدود یا به زعم خود خاص میکنند که از دید نویسنده چنین برتر نشان دادن زنان در نشستن بر اریکه قدرتی که سالها حق و مطالبه واقعی آنان بوده و به دلایل مختلف نادیده گرفته شده است، نشانگر عدم باور خود زنان به حقوق حقه آنان است.
زنان سالهاست از بدو تاریخ، مدیران مدبری بر امور خانه و خانواده بودهاند، مدیریتی که نه در بوق و کرنا اعلام شد و نه به اندازه یک حق ساده، مثل حق بیمه یا دریافت مستمری از سوی دولت مورد توجه قرار گرفت.
زنان سالهاست برای حفظ حقوق سادهای نبردی بی امان را سپری کردهاند که گاه دهان از حیرت باز میماند.
زنان، همانها که زایش و تولد و رشد در وجود آنان امری بدیهی و طبیعی جلوه میکند و اگر از این حق به هر دلیل محروم باشند، باز هم در هر کسوتی که ظهور کنند زایا و شکوفا هستند.
زنان سرمایه گذارانی با سخاوت که عمر، جوانی، نشاط و زیبایی خود را وقف کانون گرم خانواده میکنند در هر مقام و جایگاهی که قرار میگیرند مادرانه و وفادارانه از آن حریم مراقبت میکنند و از تمام توان جسمی و روحی خود برای ارتقاء و رشد افراد زیرمجموعه خود بهره میبرند.
اما به گواه تاریخ هر گاه حرف از قدرت و سیاست شد، همین زنان در پیلهای از ناباوری و عدم امنیت گوشه عزلت گرفتند تا مردان کشورگشا و پیروز و قَدَر قدرت شوند و زنان جنس دوم بمانند.
اینک به لطف آگاهی جمعی زنان و به مرحمت گامهایی که برای احقاق حقوق زنان برداشته شد، زنجیر جهل از پای عقل زنان برداشته شد و آنان چشم به افق جدیدی گشودند که در آن زنان نه فرادست هستند و نه فرودست!نه جنس اول هستند و نه جنس دوم که جنسیت در مقام ترتیب و سلسله مراتب نمیگنجد و اصلا ارزش و معیاری برای برتری نیست.
ولی افسوس! افسوس که بارقههای پیشرفت زنان در جامعه که میتوانست هیمه هرگونه بی عدالتی جنسیتی در حوزه کار و اجتماع را به آتش بکشد تا کالبد سرد زنان مهجور مانده از مطالبات واقعی و طبیعی را کمی گرم کند و از هرم این آتش، زن بار دیگر چون ققنوسی از دل خاکستر برخیزد، با نفس سرد آنان که به خودباوری و ارزشمندی زنان ایمان ندارند سرد و سردتر شد.
جامعه ایران از یک سو با مردان متعصب و دگم اندیشی روبروست که زن را فقط در حیطه خانه و خانواده خوشبخت میدانند و تمایل دارند همه هوش و فراست و ذکاوت زن در خدمت چارچوب خانوادهای چند نفره باشد، آن هم خانوادهای که به مرور زمان کوچک و کوچکتر میشود و سرانجام زنی میماند رنجور و تنها در آستانه فصل سرد تنهایی؛ و از دیگر سو با زنانی روبروست که در پس اندوه و ترس سالیان، خودباوری، توانمندی و ارزشمندی خود را به بوته فراموشی سپردهاند.
این چنین است که قصه انتخابات و انتصابات در سرزمینی به نام ایران حتی در چنین عصر و دورهای این گونه است که فتح هر جایگاه قدرتی توسط بانوان چنین با شادی و هیجان اعلام میشود. غافل از آن که این نه تنها لطف دولتمردان که وظیفه مغفول مانده آنان است که اینک به زور بند و قانون و لایحه و تبصره در حال انجام است و روشن نیست که آیا در دولتهای بعدی نیز جریان سی درصدی مطالبه مدیریت زنان اجرایی شود یا خیر .
امیدواریم زنان جامعه حداقل آنان که دستی بر قلم و تریبونی برای بیان عقاید، نظرات و نشان دادن زخمهای پیدا و پنهان جامعه زنان دارند، گاه نیشتری به این غده عفونی ناشی از مغفول ماندن جایگاه قدرت زنان بزنند و با کلام و شیوهای متفاوت به دولتمردان این مطالبه را گوشزد کنند که مدیریت حق مسلم زنان در هر عرصه و مقطعی از مدیریت کلان یک مجموعه است و تحقق سهم سی درصدی زنان نه لطف که وظیفه ایست که دولت بعد از دههها تعویق و تعلل ملزم به انجام آن شده است و راهی که زنان آغاز کردهاند تا رسیدن به جایگاه واقعی زنان در جامعه ادامه خواهد داشت؛ لذا بهتر است در پیمودن این راه دشوار کمربندها را محکمتر بست که ره دراز است و ما همه نو سفر.
کدخبر: 2343
روزنامهنگار: تیلدا حسینی